مِنبَر برای مِمبِر
قسمت ۸
موضوع: خطبه فدک
خطبه حضرت زهرا ابتدا که وارد مسجد میشوند دیروز عرض کردم کیفیت ورود حضرت زهرا به مجلس همراه با بانوانی در یک پوشش منحصر فرد، نشان از شناخت مسائل سیاسی حضرت زهرا بود.
دور تا دور مسجد شلوغ بود مردم از کجا فهمیدن حضرت زهرا وارد مسجد شده است تا حضرت زهرا وارد مسجد شد یک پردهای وسط مسجد کشیدند جو مسجد جو ملتهبی بود احساسات مردم فوران داشت اولین دیدار عمومی حضرت زهرا بعد از پیغمبر به محض اینکه حضرت زهرا پر کرد.
مجلس ملتهب و متشنج شد حضرت زهرا دقایقی سکوت کردند تا این گریه و نالهها و فریاد مردم آرام شود تا شرایط برای سخنرانی آماده شود حالا این گریهها برای چه بود؟
مردم پیغمبر را دوست داشتند حضرت زهرا را دوست داشتند اما کاری که انجام داده بودند با عقایدی که داشتند کاملاً متضاد بود.
حضرت زهرا خطبه را با حمد و ثنای الهی شروع کردند و وقتی نام پیغمبر را آوردند دوباره همه مردم شروع به گریه کردند این بار حضرت زهرا سکوت کرد و بعد از گریه آنها دوباره خطبه خود را شروع کرد:
اَلْحَمْدُللَّـهِ عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها،
ابتدای خطبه با حمد و ثنای الهی و یادآوری نعمات صفات الهی و معرفی دین بود اینجا حضرت زهرا شهادت دادند که به اسلام پایبند هستند اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له شهادت میدهند که من موحد هستم من اعتقاد به این جمله دارم:👈 کَلِمَهٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها،
و در ادامه توضیحی در رابطه با هدف آفرینش، نسبت خدا با انسان و به کاری که از انسان میخواهد پرداخت و در رابطه با فلسفه دین هم صحبت کرد.
حضرت همه این موارد را فرمود تا دوباره رسید به نام مبارک پیامبر اکرم که چندین بار در این خطبه خانم حضرت زهرا با این تعبیر یاد میکنند اَبی رسولالله پدرم رسول خدا و حضرت زهرا چند مرتبه بین خطبه فرمودند و اعلَموا یا اَیُها الناس اَنا فاطمه بنتُ نبیکُم
بدانید من فاطمه هستم یادتان که نرفته؟ دختر پیغمبر شما. پدرم رسول الله است.
اینها تاکیدات فاطمه زهرا در این خطبه است.
بعد شروع کردند پیامبر اکرم را معرفی کردند و ویژگیهای ایشان و فلسفه بعثت و بعد دست میگذارند روی خدمات نظامی اسلام.
از اینجا بحث اصلی ما شروع میشود مردم یک مشکل جدی دارند همیشه در همه تاریخ.
ما همیشه یادمان میرود که چه کسی بودیم.
وقتی آدم به یک رفاهی و یک ثباتی میرسد و آن رفاه حاکم میشود آرام آرام مردم عادت میکنند و کم کم عالم آدم حالت قبلی خودش را یادش میرود این یک خصلت طبیعی است که همه ما این را داریم.
برای شما یک مثال بزنم تا بحث را بیشتر درک کنید ۴ سال گذشته ما چطور به مجالس روزه فاطمیه میرفتیم زمان کرونا بود مجالس چطور بود همه با ماسک حاضر میشدیم دست نمیدادیم دور یکدیگر نمینشستیم با فاصلههای بسیار طولانی در کنار هم قرار میگرفتیم اما الان که بهش فکر میکنیم باورمان نمیشود برایمان عجیب است اصلاً دوست نداریم یاد آن روزها بیفتیم آدم وقتی از یک وضعیت بدی عبور میکند حتی خدای متعال خیلی قشنگ این نکته را بیان میکنند میفرمایند:
آدم توی یک وضعیت بد که قرار میگیرد صدای نالهاش در میآید وقتی وضعش خوب میشود دوباره روز از نو روزی از نو همه چی یادش میرود یادش میرود که چطور با جلز و ولز خدا را صدا میزد مشکلات قبلش را یادش میرود، لعد وقتی عنایت خدا به او میرسد او همه چیز را انکار میکند طبیعت انسان این است.
قرآن کسانی را پایهدار به انقلاب میداند در آیه ۱۴۴ تا ۱۵۰ سوره آل عمران آنهایی که قدر این نعمت پیامبر و نظام و انقلاب پیامبر را میداند در این مسیر ماندگار میشوند اینها شاکرین هستند اما در این مسیر کسانی که میلغزند غیر شاکر هستند آنها در فتنهها به راحتی
میلغزند.
ما هیچ وقت نمیدانیم که خدا به چه کسی میدهد و به چه کسی نمیدهد اما بعضیها وقتی که هوس چیز دیگری را میکنند آن چیزی که دارند را فراموش میکنند و میلغزند.
فکر میکنند این چیزی که خداوند به آنها داده همیشه ماندگار هست و گیر میدهند به چهار تا خلع و به آن میچسبند. حالا خدا بابت چه چیزی این نعمتها را به آنها داده است ؟
حضرت زهرا اینجا نهیبی به امت پیغمبر میزند میگوید نعمتهایی را که دارید کفران میکنید، تا چهار تا خلع بعدی را برطرف کنید؟ اما همین نعمتی را که داشتید هم از دست میدهید.
حضرت زهرا فرمود فکر نکنید این امنیتی که الان دارید استحقاقش را داشتید.
حضرت زهرا اشاره به وضعیت قبل از پیغمبر میکند و میفرمایند شما قبل از پیغمبر غذا و خوراکتان چه بود وخزیت اقتصادی و امنیتی شما چگونه بود فکر نکنید اگر به پیغمبر و امیرالمومنین پشت کردید ۴ تا خلعی که دارید پر میشود و حل میشود.نه!
شما به چیزی نمیرسید بلکه این چیزهایی را هم که دارید از دست میدهید.
خانم فرمود این امنیتی که دارید از علی دارید از دلاوریهای علی دارید. دیگران وقتی بیایند شما دیگر امنیت حالا را ندارید.
مردم توی این فاصله ۲۵ ساله همه گفتههای حضرت زهرا را به چشم دیدند تحقیر شدند ذلیل شدند اموالشان را بردند دقیقاً حرفهایی که حضرت زهرا در خطبه فدک زده بود امیرالمومنین ۲۵ سال بعد در خطبه شِقشِقیه فرمودند و نهیبی زدند و گفتند:" دیدید شد"
اما کسی باورش نمیشد میگفتند حضرت زهرا عزادار است غصه دار است میآید و این حرفها را به ما میزند تصوراتشان به سخنرانی حضرت زهرا اینگونه بود. اما ۲۵ سال بعد تازه متوجه حرفهای حضرت زهرا شدند. خودشان با اضطرار به سراغ امیرالمومنین آمدند تا با آقا بیعت کنند.
اما امیرالمومنین دیگر حرف آنها را باور نکرد و به آنها گفت من با شما بیعت نمیکنم چون شما با احساساتتان تصمیم میگیرید.
به ادامه خطبه میپردازم.
فَرَأَی الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها: 👇
شما قبل از پیغمبر تفرقه در ادیان داشتید.
عُکَّفاً عَلی نیرانِها: 👇
به آتش چسبیده بودید و بت میپرستیدید.
عابِدَهً لِاَوْثانِها، مُنْکِرَهً للَّـهِ مَعَ عِرْفانِها:👇
شما خدا را میشناختید اما او را انکار میکردید.
فَاَنارَ اللَّـهُ بِاَبیمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّـهُ عَلَیهِ و الِهِ ظُلَمَها، وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها: 👇
خدا با پدر من ظلمت را از شما کنار زد و دلهایتان را از این تاریکی دور کرد.
وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایهِ: 👇
پیغمبر ایستاد و همه را هدایت کرد.
فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایهِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایهِ، وَ هَداهُمْ اِلَی الدّینِ الْقَویمِ، وَ دَعاهُمْ اِلَی الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ.👇
شما را از بدبختی درآورد و چشمانتان را باز کرد و شمارا از بدبختی نجات داد.با هدایت در میان مردم قیام کرده و آنان را از گمراهی رهانید، و بینایشان کرده،و ایشان را به دین استوار و محکم رهنمون شده، و به راه راست دعوت نمود.
در ادامه حضرت میرسد به مردم اصل مطب از اینجا شروع میشود حضرت تحلیل میکند الان در چه اوضاعی هستید باید چه کاری کنید الان توی این گردنه حساس تاریخ باید چه کاری کنید الان فرصت این را دارید که تصمیم درست بگیرید اگر اشتباه کنید ورق تا ابد برمیگردد تا ابد همه درست میروند غلط بروید تا ابد همه غلط میروند و همش گردن شما و سهم شما خواهد بود.
در روایتی آمده: آن دو نفری که مسیر را برگرداندند در تمام خونهای ریخته شده تا ابد شریک هستند.
در ادامه حضرت زهرا میفرمایند شما فکر میکنید مستحق بودید وخدا اینها را به شما داده است این یک عهد الهی بود که خدا آن را به شما سپرد یک چیزی روی دوش شما گذاشت بعد میفرمایند اگر میخواهید بدانید چی روی دوش شما گذاشتهاند به قران رجوع کنید.
قرآن تکلیف شما را مشخص کرده است.
دوباره حضرت زهرا میفرماید اعلموا انا فاطمه میدانید من فاطمه هستم میگویم و باز هم میگویم چون این حرف غلطی نیست اگر پیغمبر را بشناسید میدانید پیغمبر پدر من بود من از همه به او نزدیکتر بودم پیغمبر آمد و اعلام خطر کرد و از مسیر مشرکین
خط را عوض کرد آنها را لگدکوب کرد کمرشان را شکست و با یک مشت گلوی مشرکین را گرفت حضرت فرمود پدر من حق را آورد به اصل ماجرا و به محض اینکه پیغمبر از دنیا رفت دوباره همه چیز به جای اصلی خود برگشت .
حضرت فرمود تا پیغمبر بود شیطان مثل یک لاک پشتی رفته بود توی لاک خودش اما تا زمانی که پیغمبر از این دنیا رفت شیطان سرش را آرام آرام از لاک بیرون آورد و وقتی دید شما جو را برای او درست کردید از لاکش بیرون آمد و به شما خط داد و هرچه گفت شما قبول کردید و شیطان دارد
از شما سواری میگیرد شما دیگر حرف حق را نمیشنوید.
سپس حضرت زهرا خطاب به انصار فرمودند: حقم را خوردند و شما سکوت کردید و چرتتان برده است.
و درآخر حضرت زهرا همه را نفرین کرد.
ایشان این همه به قرآن استناد کردند، اما هیچ کسی اهمیت نداد آخر حضرت زهرا گفت شاید به این حرف پدرم گوش بدهید کل روضه حضرت زهرا همین یک قسمت از خطبه ایشان است.
کل روضههای حضرت زهرا یک طرف و این قسمت از حرف خانم هم یک طرف اینکه کافر از مسلمان ارث نمیبرد.
ای جماعت در قرآن آمده که من ارث میبرم اما شما با تحریف آیات این را به اشتباه در میان مردم پخش کردید.
من فقط در یک شرایطی ارث نمیبرم آن هم این است که شما بگویید فاطمه کافر است و کافر از مسلمان ارث نمیبرد.
مردم سکوت کردند و حضرت زهرا نا امیدانه به خانه برگشت.
شاید بپرسید چرا امیرالمومنین قیام نکرد؟ به این دلیل که به حضرت زهرا فرمود اگر من قیام کنم اسم پدرت نمیماند.من به فرمان الهی باید سکوت کنم زهرا جان صبور باش آرام باش. حضرت زهرا در جواب این صحبت امیرالمومنین میفرمایند: حسبی الله و نعم الوکیل همه را به خدا سپردم.
🥀🥀🥀
ان شاءالله فردا صحبتهای بعد از خطبه حضرت زهرا را میگویم و به یک سوال مهم پاسخ میدهم. من همیشه اخر سخنرانیهایم یک کرامت از اهل بیت نقل میکنم. این دهه به دلیل مبحث سنگین هیچ کرامتی نگفتم تا امروز که یکدفعه به دلم افتاد یک کرامات از حضرت زهرا بگویم. در ادامه این کرامات را میخوانید.
کرامت فاطمه زهرا(س) به دختر آلمانی
نقل است؛ در محضر آیة الله سید محمد هادى میلانى بودیم. یک مرد و زن آلمانى همراه دختر خود وارد شدند، پس از تعارفات معمول گفتند: ما آمده ایم به اسلام مشرف شویم.
آیت الله میلانى فرمودند: علت چه چیز است؟
آن مرد عرض کرد: پهلوى دخترم که در محضر شما نشسته در حادثه اى شکست و استخوانهایش خورد شد، چنان که پزشکان از معالجه او عاجز شدند و گفتند: باید عمل شود، ولى عمل، خطرناک است.
دخترم راضى نشد و گفت: اگر در بستر بمیرم بهتر از آن است که در زیر عمل از دنیا روم. به هر حال او را به خانه آوردیم. ما یک خدمتکار ایرانى داریم که او را "بى بى" صدا مى زنیم، دخترم به او گفت: من تمام اندوخته مالى خود را راضى هستم بدهم که صحت به من برگردد، اما فکر میکنم باید ناکام و با دل پر غصه بمیرم.
بى بى گفت: من یک طبیب را سراغ دارم که میتواند تو را شفا دهد. گفت: حاضرم تمام پول و موجودیم را به او بدهم . بى بى گفت : تمام آنها براى خودت باشد، بدان من علویه ام و جده من زهرااطهار(سلام الله علیها) است که پهلوى او را به ظلم شکستند، تو با دل شکسته و اشک جارى بگو: یا فاطمه زهرا، مرا شفا بده. دخترم با دل شکسته شروع کرد به صدا زدن و از آن بانوى معظمه یارى خواستن.
بى بى، هم در گوشه خانه به گریه مى گفت:« یا فاطمه زهرا، این بیمار آلمانى را با خود آورده ام و شفاى او را از شما مى خواهم . مادر جان ! کمک کن و آبروى مرا نگه دار.» آن مرد اضافه کرد: من هم از دیدن این واقعه در گوشه حیاط منقلب شدم و گفتم:
اى فاطمه پهلو شکسته!
دیدم دخترم قدرى ساکت شد، ناگاه مرا صدا زد و گفت: پدر! بیا که دردم ساکت شده. جلو رفتم و دیدم او کاملا شفا یافته. گفت: الان در بحر بودم ، بانوى مجلله اى نزدم آمد و دست به پهلویم کشید. گفتم : شما کیستید؟ فرمود: من همانم که او را مى خوانى.
دخترم برخاست و راحت شد و دانستم که اسلام وفاطمه زهرا(س) برحق اند.
حالا به ایران آمده ایم و به خدمت شما رسیده ایم تا مسلمان شویم.مرحوم میلانى (ره ) و حاضرین از این معجزه مسرور شدند و شهادتین و سایر امور اسلامى را به او آموختند و آنان به اسلام گرویدند.
منبع : (فضائل الزهراء، ص ١٠٩)
جهت تعجیل در فرج امام زمان صلوات