سلام
امیدوارم صبحتون یا شاید ظهرتون و حتی شبتون((دیگه نصف شب نه!(زود بخوابید))
به خوبی تموم بشه و یا شروع بشه
خب یه متنی داریم این پائین از پودر شماره ۱
بغچه عشق
ماه در قفای خویش به روز پر الم پیش می نگرد.مغیب آن سان خورشید، خویش را بر نیمی از
جهان پدرمرده و بخت برگشته، هویدا می کند.
آری،تکرار و تکرار.خورشید زنخدان آسمان را
خضاب کرده و باز،ماه از جهان تازه،رونمایی می کند.
لب میگشاید، هم او که از دیر خرابات، روزگاری ما را که جا داشتیم در منزلی، گویا خانه ی
خویش بوده ،بیرون فرستاده و امضای سفید را به در خانه ی رقیب روانه کرده است.برگه ای که در
باالی آن شاه بیتی عاشقانه از شیخ اجل نگاشته شده است:
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
بار دوم ز بار نخستین نکوتری
در ادامه متنی دلربایانه از شوق تسلّی به او و او.
در پایان نیز آن دلفریفته را با امضای خوش خط
و خالی که گویا جایشان در عالم عشق عوض شده، تعبیه کرده بود.
عالم است دیگر.
مصوّر از ابتدا
هر تار شادی را با تار غمی گره و دفتین زده است.باید پذیرفت که هر قَدَری،معلول قضایی و در راه
این قضا گاه مشیّت باری تعالی بر این است که وصلت بر کوه قاف انجام نگیرد و فراق از دوست و
حبیب تا همیشه خدا با او همراه باشد.شاعری در این موضوع نطقی دارد:
بس دعاها که خالف است و هالک
کز کرم می نشنود یزدان پاک
شکر ایزد کن دعا مردود شد
ما زیان پنداشتیم آن سود شد
مصلح است و مصلحت را داند او
آن دعا را باز می گرداند او