Sabamim
Sabamim
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

اگه نمی‌تونی فرار کنی بزرگی قفست رو ببین!!


چند وقت پیش توی یک مجتمع بازی بچه ها یک لاک پشت توی یک قفس دیدم

قفس بزرگ بود
قشنگ بود
غذا توش بود
اکسیژن بود
ولی اون از لای میله های قفس بیرون رو میدید
دنیایی که واقعا متعلق بهش بود رو می‌دید
زیبایی رو به چشم می‌دید
ولی چه فایده از لای میله های آهنی؟؟
برای همین سخت در تلاش بود از اون قفس بیاد بیرون
با دیدنش یاد خودم افتادم
توی یک قفسه که از دنیایی که بهش تعلق داره دوره
یعنی اونم با خودش فکر می‌کنه چی کمتر از لاک پشت های دیگه داره که مجبور شده اینجا باشه؟
یعنی اونم از دنیا گله می‌کنه که چرا اونجاست؟ اونم جرعت فرار از زندانش رو نداره یا اگه داره قدرتش رو نداره؟ اونم دنیای خودش رو بیکران ولی فقط توی فانتزی های ذهنش قرار داده؟
فکر می کنه که چرا برای تفریح انسان ها اونجاست؟ مگه اون یک جاندار نیست؟ مگه حق زندگی برای خودش نداره؟چرا باید توی یک قفس محدود باشه؟ شاید اونم می‌خواد تجربه کنه!
دقیقه های زیادی به لاک پشت و قفسش نگاه کردم هر ثانیه تلاش برای آزاد کردن خودش داشت
اول داشتم با خودم می‌گفتم چرا بزرگی قفسش رو نمی‌بینه؟؟ خوب این جا و اونجا که فرقی نداره!!!! ولی بعد به فکر فرو رفتم...خوب اونکه نمی‌دونه فرقی نداره! باید تجربه کنه!! باید بفهمه!! باید دنیای خودش رو درک کنه! باید بفهمه فانتزی هاش چیزی به جز خیال نیستن!
در آخر،ولش کردم و رفتم خونه
امروز که به اون مجتمع برگشتم،اون لاک پشت رو ندیدم
سراغش رو از مسئول اونجا گرفتم،بهم گفت لاک پشته فرار کرده
این باعث شد تمام مدت بهش فکر کنم
یعنی منم از قفس خودم آزاد می‌شم؟
یعنی منم به دنیای خودم می‌رم؟ به جایی که واقعا بهش تعلق دارم؟
روزی می‌شه که اون دنیای بزرگ رو فقط توی ذهن خودم تجربه نکنم؟
روزی می‌شه که از دقدقه های ذهنی به درد نخورم فاصله بگیرم؟
از محدودیت هایی که برای خودم ایجاد کردم یا برام ایجاد شده؟
یا من باید محدودیت هارو درک کنم و باهاشون کنار بیام،یا فرار کنم؟
ولی آیا هر کسی جرعت فرار کردن از قفس ذهنیش رو داره؟
هرکسی جرعت فهمیدن این که فانتزی هاش فقط ساخته‌ی ذهنشن رو داره؟؟


فرار
با چند کلمه خودم رو معرفی می کنم:سبا_army_ فعال محیط زیست_عشق آهنگ و همیشه آماده برای حرف زدن?.پس بیایین با هم حرف بزنیم و من براتون گریه کنم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید