قبل از اين كه شروع كنم به نوشتن بايد بگم كه الان در وضعيت بدى به سر ميبرم و هرگونه صدايى در اطرافم برايم آزار دهنده هست ، حالم از صداى فوتبال بيشتر از هر چيزى به هم ميخورد
همين الان دارم فكر ميكنم كه شايد وسواس دارم و ريسپريدون برا همينه كه خوب اثر ميكنه /يادم باشه حتما يه دكترم بگم
امروز كلى مطلب راجب اكسپرسيونيسم و اكسپرسيونيسم انتزاعى خوندم و آثار هنرمنداش رو ديدم و سعى كردم خودمم چند تا كار انجام بدم با هيجان شروع كردم و در نهايت حس ميكنم اون ارامشى كه تصوير سازى بهم ميده بهتره ، اون خيال ها و تفكرات غير واقعى بهترن ....شايد هم بعدا نظرم تغيير كرد
پادكست راجب هنرمندان ديوانه گوش كردم يه جورايى جريان زندگى ونگوگ ، ادوارد مانك و فريدا رو و ....خب يه شباهتايى با خودم داشتن ، گرچه اونا شكل بسيار بسيار اغراق شده اى از من هستن ، من درصد كمى از وجودم مثل اوناست ....دوستدارم حال روحيم خيلى بهتر باشه ، كه خب هست
شايد اصلا هنر نبايد بيانگر باشه ، شايد هنر بايد به سادگى و با ارامش خاصى در جايى تصوير بشه....ولى خب من تا جايى كه يادمه بيشتر از همه دنبال همين سبك اكسپرسيونيسم و حسى بودم
بايد كتاب مكاتب هنرى رو به خوبى مطالعه كنم ، هر بخش ازش رو مورد تحقيق قرار بدم و اطلاعاتم رو راجبش زياد كنم .... و فعلا فقط كار رو به صورت كاملا اكادميك و اصولى دنبال كنم
به اوضاع مملكت كه نگاه ميكنم خيلى ناراحت و نااميد ميشم ، ايران پره از اتفاقات بد وجنگ....هر روز ادما دارن ميميرن و يه جورايى هيچ حال خوبى پيدا نيست .....
شما حستون نسبت به وضع الان مملكتمون چي هست؟