زندگی مثل خوابه ، آدماش ، اتفاق هاش
و من سه ساله که دارم کابوس میبینم .
راستی آدم ها وجدان دارن یا اونم یه توهمه ؟
زندگی جای عجیبه خیلی عجیب تر از چیزی که فکر میکردم ، نه عدالتی ، نه وجدانی .
فقط میشه ایستاد و بازی آدم ها را تماشا کرد ، هر مرحله هم که جلو تر میروی و با آدم های جدید تری آشنا میشوی تشخیصش سخت تر میشود ، دلت بیشتر می شکند ، هر چند که الان قلبی برای شکستن نمونده .
کاش زود تر از این کابوس بیدار شم ، دیگه نمی تونم ، خیلی خسته شدم .