پدرش، کشاورز و نقشه بردار زمین های دولتی بود و مادرش استلا می مک کلور، زنی خشن با جاه طلبی های آرتیستی!
پولاک علیرغم اینکه همیشه مشغول و پرکار بود،اما هیچوقت نتوانست اعتیاد به الکل را ترک کند. در سال 1937 به قصد ترک الکل به یک روانشناس مراجعه کرد.
مشاورش یک روانشناس و تحلیلگر یونگی بود که به علاقه او به نمادگرایی و هنر بومی آمریکا دامن زد. در سال 1939، به دیدن نمایشگاه اثار پابلو پیکاسو در موزه هنر مدرن رفت؛ دیدن اثار پیکاسو شویقش کرد تا مرزهای کار خود را جابجا کند.
در همین زمان، پگی گوگنهایم که خریدار اثار هنری بود به نقاشی های او علاقه مند شد و تحت تاثیر نقاشیهای پولاک مخصوصا همانهایی که روی زمین پهن میشد؛ گفته بود که هنر پولاک احتمالاً اصیلترین هنر آمریکایی است که او تا بحال دیده است! گوگنهایم بلافاصله با او قرارداد بست و نقاشیهایش را خرید.
در اکتبر 1945 با دختری به نام کراسنر ازدواج کرد و با کمک وامی که از گوگنهایم گرفت ، یک خانه ویلایی در منطقه اسپرینگز ایست همپتون در لانگ آیلند خریدند. گوگنهایم به پولاک کمک هزینه ای برای کار هنری می پرداخت و کراسنر وقت خود را برای کمک به ترویج و مدیریت آثار هنری او اختصاص داد. پولاک خوشحال بود که میان طبیعتی بکر زندگی میکند. طبیعت و اتمسفر آن منطقه تأثیر زیادی بر پروژه های او داشت. او از محیط جدید و همسر حامی اش انرژی
می گرفت. در سال 1946، انبار خانه را به یک استودیوی خصوصی تبدیل کرد، و در ان جا به توسعه تکنیک "قطره ای" خود ادامه داد، در این دوران رنگ به معنای واقعی کلمه از ابزارهای او جاری شد و روی بوم هایی که معمولاً روی زمین قرار می داد شره میکرد!
معروفترین نقاشیهای پولاک در این «دوره قطرهای» بین سالهای 1947 و 1950 ساخته شد. در این سالها به مرحله ای رسید که در مصاحبه ای مطبوعاتی ؛مجله لایف از او پرسید: "که ایا او درحال حاضر بزرگترین نقاش زنده در ایالات متحده است؟" و این همان سوالی بود که زندگی اش را تغییر داد. بسیاری از هنرمندان از شهرت او رنجیده شدند و برخی از دوستانش رقیب سرسختی برای اثارش. با افزایش روز افزون شهرتش، برخی از منتقدان شروع به جعل و کلاهبرداری کردند! کپی ذقیق و بیشرمانه از اثارش باعث شد که او خودش هم نقاشی هایش را زیر سوال ببرد. در این مدت اغلب به کراسنر متکی بود تا تشخیص دهد کدام نقاشی اصل است؛ کدام نه! خودش قادر به ایجاد تمایز نبود.
حتما عکسهای معروف پولاک در حال کار را دیده اید...
مردی که بر روی فرشی از رنگ های خروشان خم شده به آشفتگی هایی که او روی زمین درست می کند نگاه کنید! او رنگ را بی محابا و جسور روی بوم های بزرگ پرتاب میکرد؛ به سرعت در اطراف نقاشی حرکت می کرد و رنگ را در قالب خطوط بلند و متزلزل می چکید. گاهی اوقات او رنگ را روی بوم پرت میکرد و برخی از نقاشیهایش هنوز نشانی از ردپاهای رنگینش را دارند از این رو سبک نقاشی اش را اکشن نامیدند.!
سال 1949 در گالری بتی پارسونز نمایشگاهی ترتیب داد که او را به پردرآمدترین نقاش آوانگارد در آمریکا تبدیل کرد. اما اینقدر شهرت برای پولاک آمد نداشت! او از دوستان و هنرمندان دیگر حتی معلم و مربی سابقش، کناره گرفت و به علت مصاحبه های پی در پی مجبور بود که خودش و کارش را تبلیغ کند و رفته رفته باعث شد که او احساس تظاهر به دروغگویی کند، او گاهی اوقات مصاحبه هایی انجام می داد که از قبل پاسخی برایش نوشته می شد. فشار روانی و خفقان رسانه ای باعث شد که او دوباره به الکل پناه اورد.
همسرش کراسنر نقاش بود اما از اول ازدواجش خود را وقف زندگی هنری پولاک کرده و کار خود را رها کرده بود؛ کم کم ازدواجشان با مشکل مواجه شد و سلامتی پولاک دائم الخمر به سرعت در حال از بین رفتن بود. ارتباط سرد با همسرش و لایعقلی و مستی؛ او را با آغوش زنان دیگر اشنا کرد. در سال 1956 نقاشی را رسما کنار گذاشت و ازدواجش به جدایی رسید .کراسنر با اکراه او را ترک کرد و راهی پاریس شد.
ساعت ۱۰ شب ۱۱ اگوست 1956یکی از همان شبهای سیاه مستی بود که پولاک پشت فرمان اتومبیلش به سرعت میراند؛ در فاصله کمتر از یک مایلی خانه اش به درختی برخورد کرد! در این حادثه روث کلیگمن، دوست دخترش در آن زمان، به بیرون از ماشین پرت شد اما زنده ماند و مسافر دیگری به نام ادیت متزگر کشته شد و پولاک چون قطره ای رنگ ۱۵ متر به هوا پرتاب شد و روی درختی در همان حوالی سقوط کرد! و بلافاصله فوت شد.