سلام رفقا.حالتون چطوره؟
چند وقته نبودیم؟خیلی وقته.
چرا نبودیم؟من تنبل بودم و همه فراموشم کردن
چرا برگشتیم؟چون هر پایانی یه شروع داره(چرت و پرت)
چرا از پسوند یم استفاده میکنم؟.....
به هرحال فهمیدم آدما ارزش خیلی چیزا رو ندارن.مثل رفاقت.خیلی خوشحالم که سریع به این مورد رسیدم.حالم در حال حاضر خوبه و لذت و آرامش به زندگیم برگشته.البته نرفته بود، من فراموشش کرده بودم.
با خواهر عزیزم صحبت کردم و دوباره یادم افتاد که چه حامیانی دارم.خیلی وقت بود فراموش کرده بودم.
حامیانی که سلاح هاشون عجیبه:
بابام:با سلاح سخن و حرفش طرفو میکشه
مامانم:با پیگیریش طرفو نابود میکنه
و خواهرم:ایشون با پنجول و پنجه بوکس در خدمت هستن:)))))
۲ تا الدنگ رو از زندگیم انداختم بیرون و راضیم.
چون فکر میکردن شماره ۲ خاصی هستن که نیستن.امیدوارم بتونم رفاقتم به ویرگول رو حفظ کنم چون یکی از چیزایی هست که بهم خیانت نکرده??
کلی آرزوی سلامتی و خوبی برا هرکسی که این پستو میخونه دارم.
و یه چیزی.
حتی اگه حامی مثل پدر و مادر و خواهر برادر نداری، یادت باشه.
خدای بزرگ همیشه حامیته.باید بدونی یه چیزی که ازت بزرگتره هست.و بعد اون خودت بزرگترین حامیت هستی، پس یادت باشه، خودت و خدای خودت رو دست کم نگیر رفیق?❤