جنگ داخلی تمام شد.
تزار و خانواده منحوسش به درک واصل شدند.نیروی های انقلابی ، در جای جای کشور در حال استقرار و محرومیت زدایی هستند.صدای سم اسبان تیزرو انقلاب پرولتاریا از لنینگراد تا انتهای سیبری ، دل ستمکاران را خون میکند.آنان که با کالسکه های طلا و لباس های فاخرشان ،در کنسرت های شبانه می درخشیدند و بوی عطر شان خیابان را مدهوش می کرد حالا زیر پل های فرتوت ،کنار موشان و سگان ،سکنی گزیده اند و کارگران غیور، متحد،یک شکل، در تنی واحد ،مشت رهبر گشته بر سر سرمایه داران پتک می شوند.
دیگر بس است.بازی تمام شده ،میلیون ها تن ، یک تن شده اند، لباس خاکی رنگ،یقه ایستاده ،ریشی تراشیده و البته چکمه.این شکل جدید جامعه قهرمان خواهد بود ،رنگهای زننده ،رخت خواهند بست و ما رفیق خواهیم شد و رفقا شاه و شاهزاده نمی خواهند ،هیزمشان را می آورند و گرم خواهند کرد کلبه هایشان را ، و خواهند کوشید در صدور انقلاب کارگری، و زندگی خواهند کرد در جهانی یک پارچه، تحت لوای رهبری حزب و کسی بی نان نخواهد بود و ....
جهودان ثروتمند ،ثروتشان را در اختیار ما قرار خواهند داد ،مسلمانان نماز نخواهند خواند ،مسجد نخواهند داشت و دین افیون توده های قهرمان خواهد بود،کسی دیگر نخواهد اندیشید ،چون ما اندیشه های شگرف را اجرا خواهیم نمود و موتور انقلاب روشن خواهد ماند.
آرام گرفته ایم ،همه چیز تحت کنترل است ،دور ندایی گر شنیدی صدای پای سرمایه داریست و رفقا استخوانش را خواهند شکست.
پشت میزهایمان نشسته ایم ،شهر گسترش می یابد، ما خانه میسازیم برای اعضائ حزب ،برج های بلند ،بلندتر از آنچه میپندارید.پولش را میدهیم. اعضا می دهند ،حقوقشان مختصر است مثل باقی مردم ،اما بی خانه که نباید بمانند ،وام می دهیم آنقدری که چند ده خانه داشته باشند یکی برای خودشان و یکی برای خودشان،و باز هم برای خودشان. ،ثشهرک هم میسازیم. کنار آب. زندگی زیباست .اصلا چه کسی گفته رنگی نپوشید ؟؟؟مرحوم آقای لنین نیز خودشان رنگی می پوشیدند در خانه. مرحوم استالین کبیر کلکسیون پیپ داشتند ،این حرف ها مال کف کارخانه هاست .بچه کمونیسم باید ثروتمند باشد وگرنه چگونه جلوی نظام سرمایه داری و امپریالیست جهانی مقاومت کند!!!!
رفقا باید لباس خوش دوخت بپوشند ، باید ماشین های مدرن سوار شوند ،اگر آرامش و رفاه نداشته باشند چگونه این همه گوسفند را ،راهی طویله هایشان کنند. رفقا که نباید شرمنده همسرانشان باشند ،زیبایی و طنازی زن برای شوهرش از ملزومات حفظ نظام خانواده در کشور است و این میسر نمی شود مگر با ابزار مناسب که خب، فراهم است. ساختمانهایی می سازیم که امپریالیسم در شکوه آن ،خیره بماند .
شهر ها را دو قسمت کرده ایم ،بالای خیابان اصلی رفقا بنشینند ، پایین خیابان اصلی مردم .چون کارگران باید نزدیک کارخانه ها باشند و صبح ها دود دودکشهای کارخانه را ببینند و بوی سوختگی کوره ها در خانه هایشان جولان دهد ،تا بدانند برای خلق فداکاری میکنند و زیبایی زندگی همین است ، دود ، کار شبانه روزی و گرمای آتش درون بخاری هیزمی در سرمای لنین گراد.و این موهبت نزدیکی و گرما برایشان فرزندانی به ارمغان خواهد آورد که داس و تیشه پدران و مادران را بر دست خواهند گرفت و پیش خواهند رفت تا شکست سرمایه داری و پیروزی خلق قهرمان .رفقا هم باید اهتمام ورزند در تفکر ،در دادن و گرفتن ،در دوستی با خلق قهرمان و مذاکره با غرب. و برای مذاکره لباس فاخر باید داشت و ساعت الماس نشان باید در دست کرد تا جلسه عزتمندانه باشد و غرب گمان مبرد که حزب ضعیف و خسته است.
توریستها را خواهیم آورد تا ببینند شکوه زندگی در شرق قهرمان را ،تا ببینند رفقا در آسایش کامل در میان باغات و درختان شمال شهر بدون کمی و کاستی زندگی می کنند و اون پایین چرخ کارخانه ها می چرخد و از همین بالا نگاه کنند بهتر است، چون دوده روی لباسشان مینشیند و این شرط مهمان نوازی نیست.
ما پیش خواهیم رفت با دو گانه خلق قهرمان و رفقای مهربان و جهان به تمجید ما بر خواهد خواست.