وقتی او سوار تاکسی شد صدایش کردم و به سادگی به او گفتم: "به گمانم تورا دوست دارم."گرچه حرفم واقعی بود از طرز بیان آن پشیمان شدم. دیگر تاکسی رفته بود. لما دختر پرتقالی تغییر عقیده داده و با آن نرفته بود. آهسته و آرام به طرفم آمد و با خواست و ارادهی خودش دستش را در در دستم گذاشت چنان که انگار از پنج سال پیش جز در مواقع نادری جز این، کار دیگری نکرده بودیم. وقتی دست یکدیگر را گرفتیم او با اشارهی سرش نشاش داد که مایل است به راهمان ادامه بدهیم. بعد سرش را بالا آورد و رو به من کرد و گفت:"اگر یک تاکسی دیگر بیاید باید بروم چون منتظرم هستند."...
سر جایم ایستادم بعد یک قدم جلو رفتم و با احتیاط موهای خیسش را نوازش کردم و دستم را روی گیرهی نقره ای پشت سرش گذاشتم که مثل یخ سرد بود اما تمام بدن مرا گرم میکرد. آیا واقعا میتوانستم آن را رها کنم؟!
بعد از او پرسیدم:"کی میتوانیم دوباره همدیگر را ببینیم؟"او ایستاد و ویش از آن که چیزی بگوید به آسفالت خیابان خیره شد. مردمک چشم هایش با بی قراری میرقصید، حس کردم لبش میلرزد. او پرسید:" تو تا کی میتوانی صبر کنی؟" به این سوال چه جوابی میدادم؟شاید این تله ای بیش نبود. اگر میگفتم دو یا سه روز خودم را مرد بی صبر و طاقتی نشان میدادم. اگر هم میگفتم تمام عمرم، فکر میکرد که به راستی او را دوست ندارم یا احتمال میداد مرد روراستی نباشم. بنابراین باید جواب میانه ای پیدا میکردم. گفتم :"تا زمانی که قلبم از غم و اندود خونین شود میتوانم صبر کنم. "
او با بیاعتمادی خندید. بعد انگشتانش را روی لبم کشید و پرسید:"این چهقدر طول میکشو؟" با تردید سرم تکان دادم و بعد تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم و گفتم که شاید پنج دقیقه طول بکشد. او که آشکارا از حرفم خوشش آمده بود آهسته گفت:"چه خوب میشد اگر میتوانستی کمی بیش تر تحمل کنی."
این بار من باید از او جوابی میگرفتم از این رو پرسیدم:"چه مدت؟"
او گفت :"باید سعی کنی شش ماه طاقت بیاوری اگر بتوانی این مدت را صبر کنی میتوانیم دوباره همدیگر را ببینیم."
به گمانم آهی کشیدم و گفتم:"چرا اینقدر طولانی؟"
دختر پرتقالی خود را نباخت و به نظر میرسید که میخواهد خود را محکم نشان بدهد. او گفت:"برای اینکه تو باید این مدت را صبر کنی."
او میدید که چهطور یاس و ناامیدی مرا درهم شکسته است و شاید برای همین اضافه کرد:"اما اگر این مدت را تحمل کنی شاید بتوانیم در شش ماه بعد از آن هرروز همدیگر را ببینیم."
دختر پرتقالی
جاستین گاردر