ویرگول
ورودثبت نام
نازنگار
نازنگارشاعر و نویسنده
نازنگار
نازنگار
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

انتظار دیدار

عزیزترینم این نوشته تقدیم به تو....

میدانی که من برایت چه ها که نمیکنم؟

بهار و تابستان را فدای زمستان چشمانت میکنم.

گرمی آتش فروزان را فدای آغوشت میکنم.

و تمام جاده ها و خیابان هارا فدای آمدنت.

آخر میدانی برایت فرش قرمز قلبم را پهن میکنم که شاید با قدم هایت خزان قلبم را به بهار زیبایی هایش برگردانی.

حتی من یک تار از موج موهایت را به هزار موج دریا نمی‌دهم.

ساحل قلبم را به نامت زدم اما تو نمیدانی.

قبله گاه من تویی ، هر روز به سوی تو می آیم و تو دور تر میشوی ز من.

نمیدانم میدانی و نمی آیی ، یا ز من بی خبری.

اما من هر لحظه چشمانم را میبندم و تو را آرزو میکنم.

تو اینجا نیستی اما روحت همیشه با من است حتی ماه هم درمورد زیباییت بامن سخن می‌گوید.

قاصدک ها به رقص باد در می آیند تا به او بگویند که چقدر دلتنگت هستم.

پرستو ها هم برایم خبری از تو ندارند ، ولی من چشمانم را میبندم و باز تورا آرزو میکنم.

نویسنده: 𝓝𝓪𝔃𝓪𝓷𝓲𝓷 (نازنگار)

آرزوموجمتن عاشقانهانتظار
۲۴
۱
نازنگار
نازنگار
شاعر و نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید