حتما اسم لذت گرایی یا هدونیزمHedonism به گوشتان خورده است که بیشتر با نام فیلسوف بزرگ یونانی اپیکورEpicurus پیوند خورده است، اما فکر به این ایده همیشه برایمان یک علامت سوال باقی می گذارد که معیار ما برای تشخیص لذت علی از ادنی چیست، بنتام با اصول هفتگانه خویش سعی در یافتن پاسخی به این پرسش داشته برای تان شرحش خواهم داد، اما ابتدا یکبار دیگر به طور خلاصه به هدونیزم و اپیکوریسم نگاهی می اندازیم:
موسس هدونیزم ،آریستیپوس Aristippus ، قائل به اصالت لذت بود یعنی معتقد بود زندگی ایی ارزشمند است که انسان در آن زندگی هرچه بیشتر لذت ببرد، اما این به معنای آن نیست که انسان دست به هرکاری بزند تا لذت ببرد زیرا اینگونه اگرچه لذت کسب خواهد کرد اما بعداً دچار رنج یا حسرتی میشود که به آن لذت نخواهد ارزید، آریستیپوس معتقد به محاسبه در لذت بود، برای مثال اگر کسی به هوای لذت، بسیار پول خرج کند طوری که از عهده آن برنیاید باید رنج زندان و طلبکاران را هم به جان بخرد، بنابراین وی در واقع قائل به اصالتِ لذت معقول و سنجیده بود. آریستوپوس میگفت:« هرکه می خواهد حکیم بشود باید به دنبال لذت برود، چون هرکس بخواهد دنبال لذت برود باید آثار و عواقب و تبعات آن را محاسبه کند و این خود مستلزم دید و شناختی نسبت به جهان است غیر از آن شناخت بدوی ایی که ما نسبت به جهان داریم.»
علت اینکه کلمه لذت گرایی در دید عموم کلمه ای مذموم به حساب میآید این تصور است که لذت گرایان قائل به لذت کوتاه مدت هستند در حالی که مراد آنان، لذایذ باقی و پایدار است. تعادل شعار اپیکور بود و بالاترین لذت از نظر او دوستی، او گفت:« حکیم لذایذ معنوی را بر تمتعات مادی برتری میدهد چه ادراک آنها آسانتر و در همه وقت و همه حال میسر است. وسایل بسیار نمی خواهد و اسباب آن در وجود انسان فراهم میباشد. اگر شخص حرص و طمع را از خود دور کند و بر نفس تسلط یابد و بدخواهی و بدگوئی مردم را به چیزی نشمرد و از مرگ واهمه نداشته باشد خاطرش آسوده خواهد بود و روزگار را به خوشی خواهد گذراند.»
اپیکور معتقد بود که چون ما هستیم مرگ نیست و چون مرگ آمد ما نیستیم که چیزی را احساس کنیم، و آرمان در توییتر میگفت:« خواب اینقدر شیرینه ببین مرگ چیه.»
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
حال پرسیده میشود که معیار ما برای محاسبه لذت ها چیست، جرمی بنتام فیلسوف فایده گرای انگلیسی با با ارائه هفت معیار سعی در حل این پرسش داشته است.
1- شدت لذت: پاره ای از لذت ها حاد و شدید اند و پاره ای از آنها ضعیف و کم تاثیر، لذت بزرگتر بر لذت کوچکتر برتری دارد.
2- پایداری: بعضی لذت ها در مقایسه پایدار تر و دوام بیشتری دارند و بعضی کوتاه مدت و ناپایدار، مانند لذت علم و دانش در مقایسه با لذت طعام، وظیفه ما این است که لذت پایدار تر را قربانی لذت زود گذر نکنیم.
3- قطعیت یا عدم قطعیت: بعضی لذت ها قطعی و مطمئن الحصول نیستند در مقابل که عده ای حتمی اند، برماست که در پی لذتی باشیم که به قطعیت حصول اش اطمینان داریم.
4- دوری و نزدیکی: برخی لذت ها قریب الحصول اند و برخی بعید الحصول، در اینجا نیز باید بین لذت نزدیکتر بر لذت دورتر قائل به رجحان شویم.
5- باروری: برخی لذت ها لذت های دیگر را هم در پی دارند، مانند لذت آموختن که لذت تدریس را هم در پی دارد یا لذت کمک کردن که لذت تشویق را هم به دنبال می آورد و این لذت ها به لذایذ غیربارور برتری دارند.
6- خلوص: برخی لذت ها با خود رنجی هم به همراه دارند مانند خماری پس از مستی و در مقابل عده ای از لذت ها خالص اند و همراه با رنج بعدی نیستند که روشن است لذت های خالص بر دیگر لذت ها مقدم اند.
7- شمولیت و گستردگی: برخی از لذایذ گستره بزرگتری را در برمیگیرند و عده ای از مردمان هم از ان بهره مند میشوند که در ان سو لذت هایی هستند که فقط خوشایند فاعل اند پس لذت عمومی تر برتر از لذت فردی است مانند لذت برگزاری مهمانی یا لذت نوشتن یک کتاب که نویسنده لذت خواندن آن را برای بقیه به ارمغان میآورد. از این اصل این نکته هم برمی اید که لذت باید مطابق با قانون بوده زیرا قانون خیر همگانی را تامین میکند و در مقابل بی قانونی به سعادت عمومی لطمه میزند.
نگارنده معترف است که اِعمال خشک این اصول بر هرکار که انجام می دهیم ممکن نبوده و خود مصداق عدم تعادل است اما باور دارم آشنایی با انها مفید فایده برای هرکس که می خواهد در زندگی اش به لذت بردن اصالت دهد است.
ساقی به نور باده برافروز جامِ ما
مطرب بگو که کارِ جهان شد به کامِ ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما
منابع :
تاریخ فلسفه غرب، ملکیان مصطفی، جلد دوم.
سیر حکمت در اروپا، فروغی محمد علی.
(مقاله) بررسی معیارهای هفت گانه جرمی بنتام با تکیه برآموزه های اسلامی، سبحانی نیا محمد تقی