حریر
حریر
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

من فقط می خوام درک شم...

شاید باید آهسته تر رفت
شاید باید آهسته تر رفت

می خوام با یه سوال مسخره شروع کنم . تا حالا شده فکر خودکشی به سرتون بزنه حتما شده و حتما تو اون لحظه یه چیزی شما رو از اون فکر وحشتناکی که تو سرت فریاد می زنه دور کرده و کاری کرده تا مدت ها بهش فکر نکنی ولی تا حالا شده دلت بخواد بمیری ولی همون چیزی که تو رو از همه فکر های بدت دور کرده حالا به سمت دره همه اون فکر های ترسناک هل بده محکم هل بده و تو تو یه لحظه میون یه مشت بزرگ از فکر های وحشتناک باشی به این حال بعضی از آدما میگن افسردگی فشار روانی یا هزار چون چیز مختلف که اسم های غلبه سلمبه ای رو شون میزارن مثل روان شناسی ، روان پزشکی و هزار چور اسم عجغ و وجغ دیگه یه سوال دیگه ؛ این سوال مسخره نیست و تا حالا هم برای کمتر کسی رخ داده تا حالا شده بمیری نه قبل اون بخوای بمیری ولی رو یاهات و هدفت همون چور که تو رو توی اون دره هولت می دن به سمت جلو بکشن تا حا شده با یه قلبی که خرده هاش پاهات رو خونین و مالین کرده بخوای زنده بمونی به خاطر اهدافت هدف هات بخاطر همه چیزی که نداری و دلت می خواد با دست های خودت به دست بیاری نه راستشو بگو تا حالا شده تا حالا شده با غروری که خرد و تیکه است بخوای کمر حمت ببندی و تلاش کنی تا حالا شده که یه طرف قلبت اونقدر خسته باشه که بخواد دیگه نتپه و طرف دیگه اش دوون دوون اون طرف خسته رو بکشه اگه تو یه روانی تو پوسته یه آدم عاقل باشی اگه تو یه آدم دل شکسته با اعصاب داغون باشی اگه یه دیونه تشنه آرامش که دنبال رویاهاشه اگه هر کدوم اینها یا حتی شبیه بهش بودی تو خیلی شبیه منی وجودی که به قول حرف های قلمبه سلمبه فارسی به تاراج کشیده شده تو دقیقا عین خود منی و چیزی که من و تو رو از هم دور یا جدا یا هر چیزی که می تونی یا میشه اسمش رو گذاشت چیزایی شبیه به جنسیت جسم خوانواده و هدیقا همون چیزایی که من و تو رو خسته کرده چیزی که مثل جاذبه جندین برابری زمینه ک تو یا من رو به این زمین سخت چسبونه چیزی که یا همون جاذبه ای که اونقدر سنگینه که حتی رویا هایی که براشون زنده موندیم هم نتونن بلندت کنن .

دستایی که نمی تونن احساسات رو با کلمات توصیف کنن بی مصرف اند ؟
دستایی که نمی تونن احساسات رو با کلمات توصیف کنن بی مصرف اند ؟


من یه روانی ام یه روانی که می خواد درک شه از سمت هر کسی و اون بشه همه زندگیش روانی که از درس خوندن خسته شده و می دونه و یا لاقل فکر می کنه درس خوندن تنها راهش برای شکست اون جاذبه که همه جسم و روحشو به زمین جسبونده یه روانی محتاج توجه که داره بی هدف این وبلاگ یا هر اسم مزخرف دیگه ای که داره رو می نویسه تا شاید مثل اون پسره تو ( یک بعلاوه یک ) وبلاک توسط یه عالمه آدم خونده بشه و یه عالمه آدم برای درک کردن پیدا کنه ؛ من یه روانی ام که از دکترایی که زندگیم رو مختل می کنن و کاری جز توصیه های مسخره اشون ندارن متنفرم یه روانی که مرز دبونگیش از چیزایی مثل خود زنی یا هر کوفت و زهرماری گذشته یه روانی که فردا امتحان داره و بی هدف داره دکمه های گوشیش رو می کوبه یه روانی که فقط آرامش می خواد برای یه روز [ بیست و چهار ساعت ] این در خواست چیز زیادی که یه روز غم نخوی یه روز درد نخوای لعنتی این زندگی خیلی کوفته نه راه پس داره نه راه پیش ... .





https://images.app.goo.gl/LwrVzpLtAqeKk3HX7https://images.app.goo.gl/LwrVzpLtAqeKk3HX7https://images.app.goo.gl/LwrVzpLtAqeKk3HX7

یه دلیل برای نخوندن و درک نکردن من افسرده ...

شایدخسته ای نه افسرده
شایدخسته ای نه افسرده


نمی دونم دیگه چطوری بگم یکی بیاد منو درک کنه ولی دیگه نمی تونم بنویسم چشمایی که خوابشون میاد و دستایی که از خستگی حتی حال گذاشتن ویرگول و نقطه برای این متنم نداشت...خدافظ


دور کاریفشار روانی
یک روانی رو درک کنید .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید