زهرا سلطانی
زهرا سلطانی
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

شیوه های تقویت رابطه ی والد-فرزند

درپست های قبلی راجع به تربیت فرزند صحبت کردیم، در این پست میخواهیم راجع به تقویت رابطه ی والد-فرزند صحبت کنیم.

۱.اصلاح باورهای غلط نسبت به فرزند

ما بزرگترها وقتی خیلی کوچک بودیم، بسیاری از اساسی‌ترین باورهایمان را شکل دادیم. این باورها همیشه هم منطقی نبودند، اما از نظر ما معقول بودند. بسیاری از این باورها هنوز هم با ما هستند، در حالی که از وجودشان اطلاع نداریم و بعضی مواقع می توانند برای ما دردسرساز باشند‌. باورها سبب ایجاد عواطف هستند. باورهای نامعقول مشکلاتی ایجاد کرده و در خوشبختی و خشنودی اختلال ایجاد می کند. هر خانواده یک وضعیت منحصر به فرد دارد‌. فضای خانوادگی و ارزشهای خانوادگی پیامی را به فرزند می دهند که چه چیزهایی در خانواده مهم است. فرزندان درباره ی چگونگی برخورد با هر یک از ارزشهای خانوادگی، خودشان تصمیم می گیرند. ممکن است فرزندی یک ارزش را بپذیرد و فرزند دیگر، آن را رد کند. انتقاد کردن از ارزش هایی که برای فرزندان مهم هستند و تلاش برای تغییر آنها زیان آور است. همه ی کودکان نیاز دارند که به عنوان یک انسان مستقل و دارای قدرت اختیار، پذیرفته شوند. این مسئله می‌تواند برای بسیاری از والدین یک تلاش باشد؛ بنابراین والدین مالک فرزندانشان نیستند. گاهی والدین فراموش میکنند که نقش آنها به عنوان والد، نشان دادن مسیر درست، غلط و پیامدهای آن است. کودکان کم کم وارد اجتماع می شوند. آنها ممکن است یاد بگیرند به جز ارزشهای خانواده، برای چیزهای دیگری نیز ارزش قائل شوند و عقاید جدیدی را به آزمایش بگذارند. وقتی ارزشی برای شما مهم است، آن را به روشنی با فرزندتان در میان بگذارید؛ آمادگی شنیدن دیدگاه‌های او را نیز داشته باشید و در کمال آرامش و رعایت احترام، با او درباره معقول و نامعقول بودن ارزشهای خانوادگی و فرزندتان، چالش داشته باشید. هدف تربیت، شکوفا کردن کودکان است؛ نه وادار کردن آنها به اینکه مطابق میل ما رفتار کنند.

۲.اختصاص وقت با کیفیت

هر چقدر به کودکان خود توجه بیشتری نشان دهید، کودکان دلیل کمتری برای مبارزه بابت جلب توجه شما خواهند داشت. می توانید در کنار فرزندتان بنشینید؛ او را در آغوش بگیرید و نوازش کنید. جمله 《من از بودن در کنار تو بسیار خوشحال هستم》 پیغام بسیار مهمی برای کودک شما است. توجه داشته باشید که اختصاص دادن وقت به کودک نباید به طرز رفتار او بستگی داشته باشد. سعی کنید تمام اعضای خانواده در کنار یکدیگر غذا بخورند. برای کودک خود قصه بخوانید. برای هر فرزند، زمان مخصوصی را قرار دهید. برای فرزند خود خاطره تعریف کنید. بهترین روش برای وقت گذاشتن، بازی کردن با کودک است. بازی مهمترین عامل رشد کودک است. بازی، عبادت کودک است. توسط بازی با کودک، وارد دنیای او شوید. توجه داشته باشید که به هنگام بازی، اداره ی بازی باید به دست کودک باشد و والدین با او هماهنگ شوند. بازی با کودک تجربه ی هیجانی مشترک است.

۳.امنیت و اعتماد
امنیت و آرامش از نیازهای پایه و اساسی همه انسان ها است. تهدید کودکان را مضطرب و دروغ گفتن، آنها را بی اعتماد می‌کند. توجه داشته باشید که تهدید های غیر واقعی از اقتدار والدین می کاهد. مثال: والد تهدید می‌کند 《اگر کاری را که گفتم انجام ندهی وای به حالت! میکشمت.》
به خاطر داشته باشید که کودکان والدین مقتدر، احساس امنیت بیشتری می کنند. کودکان اشتیاق دارند؛ بدانند و ببینند که والدینشان باور دارند؛ به اینکه آنها می توانند در کارها موفق شوند. فرزندان ما معمولاً می توانند بفهمند که ما درباره ی آنها چه فکری می کنیم و اگر توانایی های آنها را باور نداشته باشیم، فقط تعداد اندکی از آنها ممکن است یاد بگیرند؛ خودشان را باور داشته باشند. برای نشان دادن این باور و اعتماد به فرزندان، ممکن است لازم باشد دامنه ی دید خود را وسیع تر سازید. به عنوان مثال، به اشتباهی که مرتکب شده فکر نکنید؛ بلکه در عوض چیزهایی که در نظر آورید که فرزندتان یاد گرفته است و آنها را درست انجام می دهد. نگران این باشید که ممکن است دچار اشتباه شود؛ بلکه در عوض به تدابیری بیندیشد که به کمک آنها بتوانید احساس کفایت را در آنها تقویت کنید. به او اطمینان خاطر دهید و در کنارش باشید. کودکی که به هنگام بردن لیوان آب، زمین می‌خورد و آب روی زمین میریزد؛ در صورت پرخاشگری و شماتت شما که 《به تو گفته بودم که تو نمی توانی آن را ببری》؛ این فکر همیشه او را آزار خواهد داد که من از عهده هیچ کاری بر نمی آییم و به دنبال آن، احساس بی‌کفایتی خواهد کرد. این احساس باعث کاهش عزت نفس و افزایش احساس بی ارزشی و ناامنی در او خواهد شد.

۴.محبت مشروط و نامتعادل
نیاز به مهم مهر و محبت در تمامی انسان ها خصوصاً کودکان، از نیازهای اساسی محسوب می‌شود. اساسا محبت برای انسان، نیازی طبیعی به شمار می آید و زندگی بدونِ محبت، سرد و خسته کننده است. محرومیت از محبت، موجب بروز عوارض و صدمات روانی می شود که ریشه و منشأ بسیاری از ناهنجاری ها و ناسازگاری ها به شمار می‌آید. والدین باید به این نکته توجه داشته باشند که ابراز محبت و دوست داشتن کودک نباید مشروط باشد. مثال: 《اگر تمام غذایت را بخوری، دوستت دارم》. 《 اگر اتاقت را مرتب نگه داری، دوست دارم》.
هر کودکی خصوصیات ویژه ای دارد و مثل ما بزرگترها در بعضی کارها موفق می شود و در بعضی دیگر، کارش تعریف چندانی ندارد. خلق و خوی کودکان هم نظیر خلق و خوی بزرگترها فرازو نشیب دارد. روزهای خوب هست و روزهای بد. ما والدین باید متوجه این فراز و نشیب‌ها باشیم و فرزندانمان را همانطور که هستند بپذیریم؛ پذیرشی بدون قید و شرط.
عباراتی مانند 《دوستت ندارم》؛ و بدتر از آن، 《خدا هم دوستت ندارد》؛ به شدت تخریب کننده است. پذیرش و محبت نامشروط، منجر به 《پذیرش خود》 در کودکان می‌شود سعی شود. سعی شود ابراز محبت به صورت نوازش فیزیکی، چشمی و کلامی باشد. محبت به معنی در خدمت بودن یک طرفه نیست. در یک رابطه سالم، قانون برنده- برنده باید رعایت شود. منفعت محبت باید به هر دو نفر برسد؛ 《باهم بخوریم، باهم بازی کنیم》.

۵.تفکیک رفتار از شخصیت
شخصیت یک فرد به عنوان نگرش او نسبت به زندگی و الگوی تعاملات و ارتباطات در جامعه و توانایی حل مسئله، ریشه در خودپنداره (تا قبل از ۱۸ سالگی شکل می‌گیرد) او دارد. تایید کردن والدین و مربیان، باعث می شود تصویر و برداشت فرد از خود (خودپنداره)، تصویر مثبت و سالمی باشد. احساس احترام و ارزشمندی، از نیازهای اساسی آدمی به شمار می‌رود؛ بنابراین برای اینکه ذهنیت مثبتی در کودک شکل بگیرد و خودپنداره ی او مثبت گردد، باید روزانه بارها و بارها (تا حدود ۵۰ بار در روز) به کودکان تا سن ۱۸ سالگی بگوییم دوستت دارم و به آنها ابراز محبت چه به صورت کلامی و چه به صورت فیزیکی داشته باشیم. همچنین باید این نکته را یادآور شویم که هر آدمی میتواند کار بدی انجام دهد اما کار بد یک آدم، دلیل بر بد بودن شخصیت او نیست.

۶.توصیف مثبت به جای ارزیابی منفی
اکثر والدین تنها بر روی رفتارهای منفی و نامطلوب کودک خود تمرکز می کنند و رفتارهای مثبت او را نادیده می گیرند؛ این کار باعث می شود یا کودک شما به سمت پرخاشگری رفته و لجبازی کند و یا به کودکی سرخورده و بدون اعتماد به نفس تبدیل شود. زبان والدین بیشتر از ارزیابی منفی است تا توصیف مثبت‌. به راستی چند درصد از رفتارهای کودک موقع منفی است؟
امر و نهی بیجا، اثربخشی دستورات به جا را نیز از بین می‌برد؛ بنابراین تنها بر روی اعمال منفی کودک خود تمرکز نکنید و گاهی هم آنها را نادیده بگیرید. سعی کنید بیشتر، افعال و صفات مثبت او را ببینید. به کودک خود بگویید کدام صفات او را می پسندید. حداقل سه بار در روز کودک خود را تحسین کنید‌. توصیف مثبت باید با هیجان و شادی بارز همراه باشد، (تشویق).
مثال: 《آفرین، واقعا کارت عالی بود》، 《لغات به این سختی را بدون حتی یک غلط املایی نوشته ای! من واقعا به تو افتخار می کنم》. 《تو یک ساعت تمام با لگوهایت بازی کردی! من واقعا از اینکه توانستیم به تنهایی خود را سرگرم کنی، خوشحال هستم》.
تاکید می شود سرزنش، تحقیر و مقایسه مطلقاً ممنوع!

۷.درک احساسات
توانایی برقراری ارتباط کلید قالب روابط میان انسان‌ها است‌ افراد در ارتباط با یکدیگر از پیام های کلامی و غیرکلامی استفاده می‌کنند و به حرف های یکدیگر گوش میدهند. مهارت گوش دادن فعال و همدلی با دیگران ارتباط میان انسانها را دوام می بخشد. وقتی افراد پیرامون ما دچار مشکل و یا اشتباهی در زندگی می شوند، تایید کردن احساسات و گوش دادن فعال به حرف های آن ها، باعث ایجاد احساس احترام و ارزشمندی در آنها می‌شود‌. گاهی شما در زندگی روزمره دچار احساس ناراحتی می شوید. در این حالت، شما دوست دارید
تا با یک نفر صحبت کنید و احساساتتان را با او در میان بگذارید‌ همچنین انتظار دارید تا شرایط شما را درک کند و پذیرای احساسات شما باشد. فرزندان شما نیز هنگام ناراحتی، همین انتظارات را از شما دارند. وقتی پدر یا مادری به فرزندش می گوید: 《نباید عصبانی شوی》 یا 《خجالت بکش، مرد که گریه نمیکند》، با بیان چنین جملاتی فرزندش احساس می‌کند؛ 《حال بدی دارم》، 《من بد هستم》، یا در موقعیتی دیگر، پدر و مادری که فقط بگویند:
《ناراحت نباش! همه چیز درست خواهد شد》، احتمال دارد که فرزندش با خودش بگوید، 《آنها درک نمی کنند که این مسئله چقدر مهم است》. احساسات بد باید به وضوح بیان شوند؛ بیرون ریخته شوند، بیرون ریخته شوند، به آنها توجه شود و به عنوان یک واقعیت پذیرفته شوند؛ در غیر این صورت تا پایان عمر فرد را از آب خواهند داد. همچنین بیان احساسات نباید پیامد منفی داشته باشد. درک احساسات به معنی تایید آنها نیست (قضاوت نکنیم). برای درک احساسات، باید مانند آینه رفتار کنیم. خود را جای کودک قرار دهیم و همدلی کنیم. کودک باید بداند در داشتن هر نوع احساسی آزاد است، اما در عمل و رفتار محدود است؛ بنابراین باید نسبت به احساسات کودکتان حساس باشید و به آنها توجه نشان دهید. زیرا این کار به آنها کمک می‌کند، بفهمند شما حرف های آنها را درک می کنید و برای آنها احترام و ارزش قائل هستید. همچنین به آنها کمک می‌کند تا به احساسات خود و به علت آن فکر کنند و دریابند که صحبت کردن در مورد احساسات، کار پسندیده‌ای است.

امیدوارم که این پست مفید واقع شده باشه ممنون از اینکه وقتتون رو گذاشتید و مطالعه کردید.


درک احساساتکودکاحساس امنیتتربیت فرزندعزت نفس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید