نمیدونم فیلم باشگاه مبارزه رو دیده باشید یا نه؟!
داستان با روایت مردی شروع میشه که مشکل بی خوابی داره و بعد برای درمان این بی خوابی به یسری مراکز سرطانی سر میزنه و الکی خودش رو جای یه بیمار جا میزنه تا در جلساتشون شرکت کنه.
در ادامه داستان هم با فردی به نام تایلر داردن آشنا میشه که تمام زندگیش و فلسفه هاش رو زیر و رو میکنه.
ادامه داستان رو هم خودتون برید ببینید:)
فلسفه ای که تایلر برای زندگیش داشت یه فلسفه عارفانه میشه اسمش رو گذاشت؟!
نمیدونم اما از این طرز تفکر خوشم اومد.
تازگیا دقت کردید چقدر زندگیامون آمیخته به مادیات دنیویه؟!
ما خودمون رو عذاب میدیدم تا ماشین بهتری سوار بشیم...
از صبح تا شب روزی 12 13 ساعت کار میکنیم برای اینکه خونه 50 متریمون رو 150 متری کنیم.
از اینکه همسایمون گوشی جدید گرون قیمتمون رو ببینه و حسودیش بشه لذت میبریم..
ما انسان ها برای پول همدیگه رو میکشیم.
ملاک برتر بودن یه انسان رو شغلش و ماشین و خونش میدونیم.
ما گم شدیم.
ما تبدیل شدیم به شغلی که داریم.
اوه تو یه کارگری..پس حتما یه آدم بیسواد فقیری هستی.
فلانی روببین پزشکه خوش به حالش چقدر باکلاس و باسواده.
خوشبختی رو تمام و کمال در پول و ثروت خلاصه کردیم!
ما تبدیل شدیم به ماشینمون.
بستگی داره شما چه ماشینی سوار شده باشید تا تمام احساسات و عواطف و تفکراتتون رو قضاوت کنن.
درباره لباس پوشیدن چی؟! تا حالا دقت کردید؟
هرچقدر طرف مقابل لباس گرون قیمت تری داشته باشه احساس میکنیم دربرابر اون بی کلاسیم و اعتماد به نفسمون به کل داغون میشه.
ما حتی از فردی که هستیم خجالت میکشیم اما میخوایم وانمود کنیم که خیلی خوشحالیم چون دیدگاه دیگران خیلی برامون مهمه
ما هیچ هدف درستی برای زندگیمون نداریم.
به دنیا میایم.
یه مقداری بدون دغدغه به عنوان یه بچه زندگی میکنیم و لذت میبریم و بعد همه مثل هم میشیم.
ربات هایی با ذهن های شبیه به هم.
افسرده
داغون
وابسته به دنیا
بی هدف
و
علاف.
تبدیل میشیم به انسان هایی که دغدمون نوع کفشی هست که میپوشیم.
تعداد فالویر های اینستاگرام تعداد لایک هایی که دریافت میکنیم.
ما یه گوشی مسخره دستمون گرفتیم و فکر میکنیم خیلی حالیمونه.
از انتقاد های دیگران ناراحت میشیم و بهم میریزیم و با کمی تشویق و تعریف دیگران از خود بی خود میشیم.
ما گمشدگانیم.
نه گوشمون میشنوه.
نه چشممون میبینه.
نه چیزی رو درست حس میکنیم.
ما فقط نفس میکشیم و ادامه میدیم.
مردگان واقعی بی هدف.
مشکل الان ما برق و آب و گاز نیست.
ما مجبور نیستیم با الاغ از این سر دنیا به اون سر دنیا برای درمان بیماریمون سفر کنیم.
ما الان با یه سرما خوردگی ساده نمییمیریم.
ما لباس برای پوشیدن داریم.
اینترنت داریم.
گوشی و موبایل داریم.
اما بیشتر از تمام انسان های طول تاریخ افسرده ایم.
بیماری های روحی ما انسان ها به اوج خودش رسیده.
پوچی و بی معنایی زندگی در انسان های قرن ما بیشتر از تمامی انسان های دیگه موج میزنه.
من که توی این دنیا گیر کردم اما سعی میکنم روز به روز بیشتر دل ازش بکنم!
شما چی؟!