روز معارفه تو جمعیت امام علی، اولین سوالی که ازمون پرسیدن این بود که: "چرا جمعیت رو انتخاب کردید؟ اینهمه خیریه و سازمان دیگه هست، چرا انتخابتون برای فعالیت اینجا بوده؟"
من ولی از جواب بازموندم! چیزی نداشتم بگم! هیچ دلیل منطقیای به ذهنم نمیرسید...
به خودم گفتم: "مگه تو همیشه از بیاعتمادی رنج نمیبردی؟ چی شد پس؟ چجوری تونستی انقدر به یه سازمان مردم نهاد اعتماد پیدا کنی که همکاری با اعضاش، تبدیل به یکی از مهمترین اهدافت بشه؟
جمعیت که نه تبلیغات خاصی داره، نه بَنری ازش تو خیابون دیده میشه؛ حتی خیلی از مردم از وجود چنین سازمانی بیخبرن."
گفتم: "خب شاید چون فعالیتهاشون در راستای اهداف منه، چون همیشه فکر میکردم صرفِ انجام فعالیتهای خیریهای راه به جایی نمیبره و نیاز به فعالیتهای اصولی و فرهنگسازی ریشهای داریم.
شاید چون از چند سال پیش، ایجاد چنین امکاناتی برای کودکانِ در معرض آسیب و آسیب دیده، تبدیل شده بود به یکی از اصلیترین رویاهام؛ و درست وقتی که از ایجاد و سازماندهی چنین مکانی ناامید شده بودم، با جمعیت امام علی آشنا شدم، دیدم تمام اون افکار من، به اضافهی دهها فعالیت و طرح دیگهای که حتی به ذهنم هم خطور نکرده بود رو، سالهاست که دارن به بهترین نحو، انجام میدن و بیوقفه برای رشد هم تلاش میکنن."
نه! نه!
اینا هیچکدوم دلیل محکمی برای جلب اعتمادِ آدمِ بیاعتمادی مثل من نبود.
اون روز تنها جوابی که تونستم بدم این بود که: "نمیدونم چرا، اما به نظرم جمعیت قابل اعتماده. این رو حس میکنم و به احساساتم اعتماد دارم."
اما الان اگه همون سوال رو ازم بپرسن، میگم: "تو شرایط فعلی و سختیهایی که سازمانهای مردم نهاد متحمل میشن؛ تو شرایطی که رسانهها در راستای اهداف اتاقهای فکری که من و شما ازش بیخبریم، برنامهریزی شدن و زندگی، افکار و اهدافمون رو جهت میدن و تو وضعیتی که یک سازمان بدون حمایتهای عجیب و غریبِ دولتی نمیتونه چندان پا بگیره، جمعیت امام علی(ع) بدون وابستگی به هیچ نهادی تونسته جوری اعتماد مردم رو جلب کنه که من تا سن ۲۲ سالگی از چند نفر آدمِ اهل فکر که هیچ نسبتی هم با هم نداشتن، تعریف جمعیت رو شنیدم.
تو چنین وضعیتی که ویروس بیاعتمادی سراسر کشور رو فراگرفته، خیلی باید خالص و شفاف عمل کنی تا به جایگاهی برسی که مردم صلاحیتت رو سینه به سینه نقل کنن."