خلاصه مقاله فلسفه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از عرفان کوهپیمان:
در جهان کنونی تقریباً میتوان گفت کشورها به سه بلوک تقسیم میشوند؛ بلوک غرب، بلوک شرق و بلوک بیطرف. منافع بلوک غرب با بلوک شرق در تعارض است؛ منافع بلوک بیطرف، گاه همسو با منافع شرق و گاه همسو با منافع غرب میباشد. تقریباً روابط کشورهای ضعیف با کشورهای قوی در بلوک غرب، استعماری و فرادستانه و در بلوک شرق غیراستعماری و نافرادستانه است و به استقلال سیاسیشان اجحاف نمیشود. موقعیت جغراسیاسی و جغرافیایی کشور ایران طوریست که از منابع طبیعی فراوان و غنیای برخوردار است و افزون بر نفت و گاز، منابع طبیعی گوناگونی دارد. چنین کشوری در صورت برقراری روابط صمیمی با کشورهای غربی، فرودست و مستعمره خواهد بود و گوناگونیِ منابع طبیعیاش سبب تطمیع کشور دوم خواهد شد؛ ازین رو تقریباً باید خودش منابع طبیعیاش را استخراج کند و از آن بهره برد که بدون داشتن استقلال سیاسی و اقتصادی غیرممکن است. حال آنکه به علت نوع غیراستعماری روابط کشورهای شرقپیمان، در بلوک شرق چنین پدیدهای محتمل نیست. از سوی دیگر منافع کشور ایران تا قدر زیادی همسو با منافع بلوک شرق و بنابراین تا قدر زیادی متعارض با منافع بلوک غرب است. به دلیل این تعارض منافع، اگر روابط صمیمیای میان ایران و غرب برقرار شود، حتماً منافع یکی از طرفها پایمال و اجحاف میشود و از آنجایی که ایران در چنین روابطی، طرف ضعیف و غرب طرف قوی میباشد، منافع مجحوف و پایمالیده، منافع ایران خواهد بود. اما اگر روابط صمیمی میان ایران و شرق برقرار شود، به علت همسوییِ منافع و نوع غیراستعماری روابط در بلوک شرق، منافع ایران پایمال نمیشود و آن روابط میتواند راهبردی و مفید برای دو طرف باشد.
ایران در حکومت پهلوی، به رغم تعارض منافعش با غرب، روابط سیاسی صمیمیای را با ایشان برقرارد و فعلانه به منافعش اجحاف شد. در دههی ۵۰ خورشیدی، شاه اساساً سیاست خارجی کشور را دگرگونید و خط مشی استقلالطلبانهای را اتخاذ کرد. با رخ دادن انقلاب ۱۳۵۷ و برافتادن رژیم پهلوی، سیاست خارجی کشور کاملاً استقلالطلبانه و ضداستعماری شد و در شرایط آن هنگام، منافع کشور با شرق و غرب متعارض بود، اما رفته رفته شرایط جهانی سبب شد تا تعارض منافع ایران با شرق کمتر شود و تدریجاً به همسوییِ منافع تبدیل شد. بدین ترتیب، با کشورهای بلوک شرق روابط راهبردی برقرارد و در نتیجه همپیمان شد.