حمیدرضا رضوانی اول
حمیدرضا رضوانی اول
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

ندود

ندود

البته این نوجوانی های ندود است.
البته این نوجوانی های ندود است.

شاید شما بیشتر تصویر بچگی های ندود را دیده باشید.

ندود وقتی بچه بود هم قوی بود!
ندود وقتی بچه بود هم قوی بود!

این شخصیتی است که ساخته شد تا نمادی باشد برای کودکان و نوجوانان و حتی جوانان و بزرگسالان که یادشان باشد نه به دود بگویند. ندود = نه به دود.

البته ندود دشمنانی هم دارد. دوداژدها که عاشق پول و ثروت است و در پس کوههایی مخوف زندگی می کند. کوههایی که مارهایی سمی از آن محافظت می کنند.

او در هاله ای از دود فرو رفته و دود از دماغش به آسمان بلند است. اما باز شاید شما تصویر بچگی های او را دیده باشید.

دوداژدها زمانی که کودکی بیش نبود و هنوز در پول و ثروت غرق نشده بود.
دوداژدها زمانی که کودکی بیش نبود و هنوز در پول و ثروت غرق نشده بود.

دوداژدها برای سازماندهی فرمانروایی اش بر جنگل تاریکی و حکومت بر موجوداتی که همگی به دود آلوده شده بودند نیاز به فرمانده داشت و او کسی نبود جز دود.

دود بزرگ زمانی که با سربازانش دمار از روزگار موجودات جنگل تاریکی در آورده بودند.
دود بزرگ زمانی که با سربازانش دمار از روزگار موجودات جنگل تاریکی در آورده بودند.

و باز شاید تصاویری از کودکی های او را دیده باشید.

دود از بچگی هم همین شکلی بود. انگار تغییر نکرده.
دود از بچگی هم همین شکلی بود. انگار تغییر نکرده.

داستان ندود را می دانید؟

شش هزار سال قبل در سرزمینی ناشناخته در جنگل تاریکی، موجودی به نام «دوداژدها» حکومت می کند. او فرمانده‌ای به نام «دود» دارد که با کمک هم و سربازانشان موجودات را به دود آلوده کرده اند. آن به وسیله گیاهانی که در دشت وارونه می روید و شیره هایش به خورد موجودات داده شده و دودش هوای جنگل تاریکی را پر کرده است. طلا و نقره ی فراوانی در سرزمین جنگل تاریکی پراکنده شده و دوداژدها که عاشق ثروت است موجودات را وادار می کند تا طلا و نقره ها را جمع کرده و تحویل او دهند و در برابر آن شیره دریافت کرده و دود کنند. موجودات که همگی دودی شده اند تنها فکرشان این است که زودتر طلای بیشتری را جمع کنند و دود کنند.

در این میان یک زوج که وظیفه ی حمل گاری های طلای دوداژدها را بر عهده دارند صاحب فرزند می شوند. آنها دوست ندارند فرزندشان مانند بقیه موجودات آلوده به دود شود و کلبه شان را آتش می زنند و پنهانی فرزندشان را به جنگل سیب که در کنار جنگل تاریکی قرار دارد می برند و نام او را ندود می گذارند. ندود به مرور رشد می کند و نوجوانی نیرومند و پرقدرت می شود. او در این مدت از هوای پاک جنگل سیب تنفس کرده و میوه های جنگلی می خورده و از آب شفابخش چشمه می نوشیده است. یک شب که پدر و مادر ندود برای دیدار او آمده بودند سربازان دوداژدها متوجه می شوند و آنها را تعقیب می کنند و سر از کلبه ای در می آورند که در آن پنهان شده اند.

پدر ندود در آخرین لحظه ضربه ای به سربازی که قصد دستگیری ندود دارد میزند و او را فراری می دهد و ندود تا اعماق جنگل سیب می دود اما به ناگاه سر از غاری در می آورد که او را به شش هزار سال آینده پرت می کند و...

در آنجا ندود با پسری آشنا می شود که از دست گروهی که می خواهند او را به مواد مخدر آلوده کنند فراری است. یاد وضعیت خود می افتد و اینکه موجودات سرزمین شان در چه وضعیتی به سر می برند و خونش به جوش می آید. او تصمیم می گیرد به پسر کمک کند و در این حین دوستانی پیدا می کند که حاضر می شوند با ندود به سرزمینش بیایند و او را از دست دوداژدها نجات دهند...

متن کامل این اثر را با عنوان «ندود و مبارزه در دشت وارونه« می توانید در اپلیکیشن کتابخوان «طاقچه» بصورت رایگان مطالعه فرمایید.

کتاب ندود در دشت وارونه اثر حمیدرضا رضوانی اول
کتاب ندود در دشت وارونه اثر حمیدرضا رضوانی اول

و اما خالق ندود کیست؟

حمیدرضا رضوانی اول
حمیدرضا رضوانی اول

حمیدرضا رضوانی اول، نویسنده بیش از چهل عنوان کتاب و ایده پرداز علاقه ی زیادی به خلق آثار متفاوت و جدید دارد. در خردادماه 1402 او از طریق خانه ی فرهنگ جوان واقع در محله ی افسران گرگان با شهرداری گرگان آشنا شد که می خواست مراسمی را برای روز جهانی مبارزه با مواد مخدر که 5 تیر قرار بود برگزار شود تدارک ببیند. حمیدرضا که متولد 16 بهمن 1356 است (البته در شناسنامه 25 شهریور 1356) فکرش را به کار انداخت تا یک کار جدید و متفاوت خلق کند. شب که شد، با فرزندانش همایون و کوروش و همچنین همسرش دور هم جمع شدند و شروع به بازی با کلمات کردند و حاصل آن شد دود، دوداژدها و ندود! سه شخصیتی که قرار بود داستان اصلی را تشکیل دهند. حمیدرضا درباره ی ندود یک کتاب ماجراجویی به نام «ندود و مبارزه در دشت وارونه» در 88 صفحه نوشت و پیشنهاد چاپ یک کتاب گروهی با کودکان هنرمند خانه های فرهنگ گرگان داد. این شد که کودکان درباره ی این شخصیت ها نقاشی کشیدند و حمیدرضا روی آثار ایشان داستانی گفت که شد کتابی با عنوان: «ندود در سرزمین نقاشی ها». خانم حوریه فولادی مهاجر هم دو عنوان کتاب شعر درباره ی ندود سرود و شد کتابهایی با عنوان: «پاکی با ندود» و «سلامتی با ندود». کتابها توسط انتشارات آرسس که مدیر مسئولی آن را حمیدرضا رضوانی اول بر عهده دارد به چاپ رسید و یک اتوبوس توسط سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری گرگان به ندود اختصاص یافت و عروسک های ندود، دود و دوداژدها ساخته شد و هم اکنون اتوبوس ندود در نقاط مختلف شهر گرگان به اجرای نمایش عروسکی برای کودکان و نوجوانان می پردازد. این شخصیت ها و داستان ندود قابلیت این را دارد که در کشور و حتی در سطح جهان به یک نماد برای مبارزه با مواد مخدر و دود و سیگار و هر گونه موادی که به کودکان و نوجوانان آسیب می رساند باشد.

ندود در سرزمین نقاشی ها کاری خلاقانه از حمیدرضا رضوانی اول درباره ندود
ندود در سرزمین نقاشی ها کاری خلاقانه از حمیدرضا رضوانی اول درباره ندود

معرفی کتاب «ندود در سرزمین نقاشی ها»

حمیدرضا رضوانی اول خالق شخصیت ندود، سالهاست که در سطح مدارس طرحی را به اجرا می رساند با عنوان «استعدادیابی کودکان و نوجوانان نویسنده و هنرمند». او این کار را در قالب مسابقات داستان نویسی گروهی به انجام می رساند و با دادن موضوعاتی خیالی به کودکان از آنها می خواهد تا درباره ی آن داستان بنویسند و نقاشی بکشند. آثار مطالعه می شود و بهترین آنها در قالب یک کتاب گروهی با داستانی از نویسنده اصلی که آقای رضوانی هستند و داستان ونقاشی دانش آموزان در میان اثر اصلی به چاپ می رسد. این مدل چاپ کتاب سبب می شود در پله اول تعداد زیادی از دانش آموزان از استعداد ذاتی خود آگاه می شوند. همچنین با درج نام دانش آموزان در کنار نام نویسنده ای حرفه ای اعتماد به نفس شان بالا می رود. در پله سوم، کودکان کتاب خود و دوستانشان را مطالعه می کنند و در ادامه به کتاب و کتابخوانی علاقمند می شوند. بسیاری از کودکانی که حمیدرضا رضوانی اول در سالهای گذشته در قالب کتابهای گروهی شناسایی کرده اکنون نویسندگانی قوی هستند که حتی نویسندگی رمان انجام می دهند و حتی با جلسات مشاوره ای که با والدین این قبیل دانش آموزان انجام می شود در رشته های مرتبط مانند علوم انسانی، ادبیات و هنر ادامه رشته می دهند.

همین طرح برای کتاب ندود در سرزمین نقاشی ها اتفاق افتاد و آقای حمیدرضا رضوانی اول از کودکان خانه های فرهنگ گرگان خواست تا درباره ی این شخصیت نقاشی بکشند و داستان بنویسند و مجموع آنها شد کتاب «ندود در سرزمین نقاشی ها» که می توانید آن را بصورت رایگان در اپلیکیشن فیدیبو و طاقچه مطالعه نمایید.

معرفی کتابهای شعر «پاکی با ندود» و «سلامتی با ندود»

خانم حوریه فولادی مهاجر که یکی از علاقمندی هایش سرودن شعر است درباره ی شخصیت های «ندود» و «دود» و «دوداژدها» چندین شعر سروده که می توانید آنها را بصورت رایگان در اپلیکیشن طاقچه بخوانید و موزیک های آن را که آهنگسازی شده را بشنوید. این اشعار کودکانه سروده شده تا دانش آموزان بتوانند حفظ و زیر لب زمزمه کنند.

کتاب شعر سلامتی با ندود سروده خانم حوریه فولادی مهاجر
کتاب شعر سلامتی با ندود سروده خانم حوریه فولادی مهاجر
کتاب شعر پاکی با ندود سروده خانم حوریه فولادی مهاجر
کتاب شعر پاکی با ندود سروده خانم حوریه فولادی مهاجر

سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری گرگان با حمایت از این طرح اتوبوسی را مخصوص تبلیغ فلسفه ندود آماده کرد تا در سطح شهر گرگان به فعالیت بپردازد.

اتوبوس سلامتی با ندود
اتوبوس سلامتی با ندود

و عروسک های تن‌پوشی که برای نمایش در میان کودکان و نوجوانان ساخته شد.

عروسک تن‌پوش ندود
عروسک تن‌پوش ندود
عروسک تن‌پوش دوداژدها
عروسک تن‌پوش دوداژدها
عروسک تن‌پوش دود
عروسک تن‌پوش دود

حمیدرضا رضوانی اول برای اینکه برای بچه ها نمادسازی کرده باشد از سر ندود الهام گرفت. سری که مانند یک دست است که انگشتان بازی دارد. در حقیقت بچه ها باید با به یاد آوردن ندود در برابر هر کسی که میخواهد آنها را به دود آلوده کند دستشان را کشیده به سمت او بگیرند و انگشت های دستشان را بگشایند و بلند بگویند: نه!

با سپاس از آقای رضا تازیکه عزیز که عکس های زیبایی تهیه نمودند.
با سپاس از آقای رضا تازیکه عزیز که عکس های زیبایی تهیه نمودند.


زوج هنرمند، حمیدرضا رضوانی اول و حوریه فولادی مهاجر
زوج هنرمند، حمیدرضا رضوانی اول و حوریه فولادی مهاجر
عکس یادگاری ندود و دوداژدها و دود با خالقشان و همسر خالق
عکس یادگاری ندود و دوداژدها و دود با خالقشان و همسر خالق

امیدواریم این نماد سازی و داستان ها و اشعاری که ساخته شد گامی باشد برای جلوگیری از آلوده شدن حتی یک نفر به دود. همه با هم نه به دود... ندود











دانش آموزانمبارزه با مواد مخدر
سی سال زیر زمین ریشه می دواندم. حالا وقت بیرون آمدن است...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید