ویرگول
ورودثبت نام
♡نوشتن نوعی دوست داشتن است.♡
♡نوشتن نوعی دوست داشتن است.♡
خواندن ۴ دقیقه·۶ ماه پیش

کفش های من...

😁...
😁...

بنام خدا
سلام
قضیه اینه که من با هر بر خورد در طول روز با آدم های زندگیم به یه نتیجه گیری خوبی میرسم...
یعنی به حرف ها بسیار بسیار زیاد دقت میکنم.
چند شب قبل گراش هی شبا پشت سر هم بارون می اومد ، اونم چه بارون خوبی ، شب آخری که بارونش بسیار شدید بود بعد از اینکه افطار کردیم بابام می خواست بره بیرون کار داشت ، منم باهاش رفتم ، همین طور ‌که میرفتیم یه زنی رو با دوتا دختراش داشتن در مسیر ما حرکت می کردن بابام گفت: نیلوفر موافقی سوارشون کنیم؟؟!!
منم شب قبلش داداشم برام کفش خریده بود بدتر از همه رنگ مشکی هم بود حساس حساس...
گفتم به یه شرطی زیادن اگه سوار شدن جا تنگ میشه ممکنه پا بزارن رو کفش هام...
بابام خندید و گفت : خب دیگه کفش باید کثیف بشه خراب بشه و در نتيجه پاره بشه که تو کفش جدید بخری...
گفتم : فعلا که مال من نو هست و خیلی هم حساسم  روشون...
خلاصه سوارشون کردیم ، اومدن نشستن یه کمی حس کردم دارن به کفش هام نزدیک میشن و یواش یواش پا میزارن رو کفش هام...
گفتم : باباااااا
بابام خودش متوجه شد که پا گذاشتن رو کفشم سریع گفت: عذرخواهی میکنم یه خورده از دختر من فاصله بگیرید اون عقب که داداشش براش دیشب کفش خریده حساسه...
خلاصه از من دور شدن و در مقصد پیاده شدن و بابام کلی عذرخواهی کرد که ازشون...
بعد ‌کلی گشتیم بابام کارت بهم داد ، گفت: برو آی بای ایی که عاشقش هستی بخر برای منم جوفیا یا بوم بوم بیار و هر چیز دیگه که دلت خواست بخر...
گفتم : شرمنده بابا کفشم کثیف میشه بارون هم اومده همه جا پر از آبه...
بازم زد زیر خنده و حرکت کرد...
رسیدیم خونه گفت: بیا پایین گفتم:کفشم کثیف میشه نمی خوام...
بازم خنده...
بلاخره یواش یواش اومدم پایین تا رسیدم تو حیاط در آوردمش مرتب گذاشتمش کنار...
یه چیز کلی هست که هر کسی تو دنیا به یه چیزی علاقه مند هست ، هر کسی رو یه چیزی حساسه ، هر کسی تو دنیا یه چیزی رو بیشتر از هر چیزی دوست داره ، هر کسی علاقه هاش متفاوته ، هر  کسی اخلاقش فرقه با دیگری ، هر کسی رفتارش با دیگری باز فرقه، ولی خب علاقه و حساسیت من تو زندگی روی کفش هست...
حالا فرقی نمی کنه کهنه شده باشه یا نو باشه اگه نو باشه که دیگه بدتر کسی جرعت نمی کنه حتی از صد کیلومتر من رد بشه چه برسه از کنار من ...
اگه پا بزاره که کلا قاتلش میشم هر کی هم بخواد باشه...

و در آخر هم بگم با توجه به رفتار منطقی بابا من حسابی خوشحال شدم از این که چقدر بابام مهربونه تو بارون اونا رو سوار کرد و بدتر از همه عذرخواهی هم کرد که این برای من ذره ای خجالت آور بود ولی خب دست خودم نبود...

ولی تک تک انسان های این دنیایی که می بینی با هم فرق می کنند....
تو این دنیایی که میلیارد ها آدم زندگی می کنه روی کره زمین دوتا آدم کاملا شبیه هم پیدا نمیشه حالا می خواهی اینو باور کن می خواهی هم نکن...

چقدر خوبه که مهربان باشیم ، چقدر خوبه که آدم باشیم ، چقدر خوبه احترام هم دیگه رو داشته باشیم ، چقدر خوبه که کلی کار های خوب انجام بدیم در طول روز ، چقدر خوبه که برای اون دنیایی که واقعی هست چیز های خوب خوب بکاریم تا همان خوبی که کاشتیم رو فردا برداشت کنیم ، مطمئن باش که اگه گندم کاشتی گندم هم برداشت می کنی ولی بر عکس اگر هم گندم کاشتی غیر ممکنه که جو برداشت کنی یا اگر جو کاشتی غیر ممکنه که گندم برداشت کنی...
نه خیر گندم بکاری همان گندم رو به مرور برداشت خواهی کرد...
پس از آن شب به خودم قول دادم و با خودم تصمیم گرفتم که دنیا ارزش اینو که دلی رو بشکنی و یا خراب کنی نداره پس از شب قشنگ بارانی به همراه بهترین کس زندگیم یعنی بابام تصمیم گرفتم که بیخیال کفش هام بشم و حساسیتم رو بر سر لباس و ‌کفش هام کم کع  چه عرض کنم کلا هیچش کنم...
منم می خوام یک انسان خوب باشم پس از آن شب...
منم انسان خوبی شدم...
منم بخشنده شدم...
منم بلاخره به راه اومدم...
منم دست از سر کفش ها برداشتم...
منم مهربان شدم...
منم دلسوز دیگران شدم...
منم تبدیل شدم به یک انسان عالی...
منم
منم
منم
منم
بلاخره آدم شدم هر چند آدم بودم ولی آدم آدم تر شدم...😅😅🥲🥲✅️✅️
🍁9/1/1403🍁
🪷فروردین🪷
✍️Niloofr ✍️

رنگ مشکیمهربان بودنکفشباباشب بارانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید