



تاریخ وقوع این فاجعه به ۳۱ مارس ۱۹۲۲ بازمیگردد. محل حادثه، مزرعهای کوچک، دورافتاده و منزوی بود که در ایالت بایرن آلمان، در نزدیکی روستاهای کوچک کایفک و گروبرن، در میان جنگل واقع شده بود. این انزوا یکی از دلایل اصلی تأخیر در کشف واقعه و افزایش رمزآلودگی آن بود.
در این شب سرنوشتساز، شش نفر از اعضای خانوادهی گروبر و خدمتکار جدید آنها به طرز فجیعی به قتل رسیدند.
قربانیان شامل:
آندریاس گروبر (Andreas Gruber): پدر خانواده، ۶۳ ساله. زسیلیا گروبر (Cäzilia Gruber): همسر آندریاس. ویکتوریا گابریل (Viktoria Gabriel): دختر خانواده. زسیلیا (Cäzilia): نوه دختری آندریاس و زسیلیا، ۷ ساله. یوسف (Josef): نوه پسری آندریاس و زسیلیا، ۲ ساله (فرزند ویکتوریا). ماریا باومگارتنر (Maria Baumgartner): خدمتکار جدید خانواده.
همه قربانیان با ضربات متعدد شیء سنگین و برنده مانند تبر یا کلنگ به ناحیه سر به قتل رسیدند.
چیزی که این پرونده را از یک قتل ساده متمایز میکند، مجموعهای از رویدادهای غیرعادی است که در هفتهها و روزهای منتهی به قتلها رخ داد و نشان میداد که شخصی ناشناس در اطراف یا حتی در داخل مزرعه حضور دارد:
ردپاهای مرموز در برف: چند روز قبل از حادثه، آندریاس گروبر ردپاهایی را در برف تازهباریده مشاهده کرد که از سمت جنگل به سوی مزرعه امتداد داشت. عجیبتر اینکه هیچ ردپایی برای بازگشت به جنگل وجود نداشت، گویی فرد واردشده در مزرعه پنهان شده بود. صداهای از سقف خانه: اعضای خانواده بارها صدای قدم زدن و حرکت در سقف خانه را شنیده بودند. هر بار که برای بررسی به طبقه بالا میرفتند یا در اطراف خانه جستجو میکردند، کسی را پیدا نمیکردند. این موضوع باعث ترس و نگرانی آنها شده بود. ناپدید شدن کلید خانه: یکی از کلیدهای ورودی خانه ناپدید شد و هیچکس نتوانست آن را پیدا کند. این احتمال وجود دارد که قاتل از این کلید برای ورود آسان به خانه استفاده کرده باشد. روزنامهای ناشناس: روزنامهای در مزرعه پیدا شد که هیچیک از اعضای خانواده مشترک آن نبودند یا آن را خریداری نکرده بودند. استعفای خدمتکار قبلی: خدمتکار قبلی خانواده چند ماه پیش از حادثه به دلیل ترس و احساس ناخوشایند در خانه استعفا داده بود. ماریا باومگارتنر، خدمتکار جدید، تنها ساعاتی قبل از وقوع قتلها به مزرعه رسیده بود.
مرگهای جداگانه: به نظر میرسید قاتل ابتدا چهار نفر از اعضای خانواده را به بهانهای (احتمالاً چک کردن صداهایی که از انبار میآمد) به انبار کشانده و همانجا به قتل رسانده است. سپس وارد خانه شده و خدمتکار و نوزاد را نیز کشته است.
فعالیت در مزرعه پس از قتل: شواهد نشان میداد که قاتل یا قاتلان پس از ارتکاب جنایت برای چند روز در مزرعه اقامت داشتهاند. مرغ و دامهای خانواده در این مدت تغذیه شده بودند و حتی شیر گاوها دوشیده شده بود. غذای تازه در آشپزخانه پیدا شد و رختخوابها استفاده شده بودند. همسایگان نیز گزارش دادند که در روزهای پس از قتل، دود از دودکش مزرعه دیدهاند.
پنهان کردن اجساد: اجساد به طرز عجیبی پوشانده شده بودند، چه در انبار زیر کاه و چه اجساد داخل خانه که با پارچه و لباس پوشانده شده بودند. نبود انگیزه سرقت: با وجود اینکه پول نقد و اشیاء قیمتی در خانه وجود داشت، چیزی به سرقت نرفته بود. این موضوع انگیزه مالی را کمرنگ میکرد.
پلیس با جدیت تحقیقات را آغاز کرد، اما با موانع زیادی روبهرو شد. صحنه جرم تا حدودی دستکاری شده بود (احتمالاً توسط اولین افرادی که اجساد را کشف کردند) و اطلاعات ضد و نقیضی وجود داشت. بیش از ۱۰۰ مظنون در طول سالها بازجویی شدند، از بستگان دور و نزدیک گرفته تا همسایگان و افراد غریبه. اما هیچگاه مدرک قاطعی برای محکومیت کسی پیدا نشد.
ابزار قتاله (احتمالاً یک کلنگ یا تبر مزرعه) نیز هرگز پیدا نشد.
قاتل آشنا یا بومی: برخی بر این باور بودند که قاتل یکی از اهالی روستا یا آشنایان خانواده بوده که به دلایل شخصی، انتقامجویی، یا خصومت قدیمی دست به این جنایت زده است. روابط پیچیده و پنهان در جوامع کوچک همیشه محتمل است.
قاتل مخفی شده: با توجه به نشانههای پیش از قتل (صداها و ردپاها)، این نظریه مطرح شد که قاتل مدتی پیش از حمله در مزرعه پنهان شده و منتظر فرصت مناسب بوده است.
روابط نامشروع و پنهان: شایعاتی مبنی بر روابط نامشروع در داخل خانواده یا با افراد خارج از خانواده وجود داشت که میتواند انگیزهای برای قتلهای ناموسی یا انتقامگیری بوده باشد.
مسائل ارث و میراث: اختلافات بر سر زمین یا پول میتوانست انگیزهای برای ارتکاب جنایت باشد. دیوانگی یا جنون: احتمال اینکه فردی روانپریش یا قاتلی زنجیرهای عامل این کشتار بوده باشد نیز مطرح شد، هرچند رفتار قاتل پس از جنایت (ماندن در مزرعه و مراقبت از حیوانات) با رفتار معمول قاتلان زنجیرهای همخوانی کامل ندارد. نظریههای فراطبیعی: هرچند در حد خرافات باقی میماند، اما برخی اهالی محلی به نیروهای شیطانی یا ارواح جنگل اشاره میکردند.
هیچیک از این نظریهها هرگز بهطور قطعی اثبات نشد.
پرونده قتلهای هینترکایفک هرگز بهطور رسمی بسته نشد، اما با گذشت دههها و فوت مظنونین احتمالی، امید به حل آن کمرنگ شد. مزرعه هینترکایفک چند سال پس از حادثه تخریب شد تا نمادی از آن فاجعه باقی نماند.