این اولین پست من، داخل ویرگول هست.
رندوم ترین کلمات قراره الان تایپ بشه، و هیچ متنی از قبل آماده نکردم، چند هفته ای هست که منتظرم سرم خلوت بشه و بتونم اینجا بنویسم، و امروز یکم مهر موقعیته مناسبیه برای استارت نوشتن.
قراره اینجا از زندگی معمولی بنویسم،
من ریحانم و بیست سالمه، دانشجوی حسابداریم و باید بگم که علاقه ای به رشته ای که حدودا ۷۰ واحدش و پاس کردم، ندارم و اما لیست علایق بلند بالایی از کارهای مختلف دارم.
حدودا شش ماه هست که توی کامیونتی فرانت چپتر(محیطی برای برنامه نویسان فرانت اند) مشغول به کار هستم، از ساختن پست ها، برای میت های هفتگی تا ادیت کردن همین جلسات هفتگی برای پادکست (هویج تایمز) و هماهنگی های لازم برای دورهمی های حضوری، منتشر کردن پست و استوری از دورهمی ها توی اینستاگرام و لینکدین کارهایی که در حال انجامش هستم، و چالشی هم که الان دارم اینه این محیط رو بتونم بزرگتر کنم.
البته باید بگم که در حال حاضر به سِمت ایونت پلنر مشغول هستم و یکی از دلایلی هم که شروع کردم اینجا به نوشتن، همینه.
از تجربیات این شغل میگم، شغلی که توی ایران اونقدرا باب نشده، باید بگم که خوشحال هستم براش.
و البته روزمرگی های خودم، از اونجایی که علاقه زیادی به پادکست دارم، یک ماه پیش تصمیم گرفتم چنل پادکست خودمو راه بندازم به نام(کتاب بشنو)، که یکی از هیجان انگیز کاری که انجام دادم، توی این پادکست سعی میکنم کتاب ها مختلف رو بخونم و به طور خلاصه منتشر کنم، و الان درگیر سومین اپیزودم.
در مجموع،این منِ الانم.