امیر کبیریان
امیر کبیریان
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

جنون یک نابغه

جراح دیوانه -اثر درخشان و تحسین‌برانگیز یورگن توروالد- داستان زندگی عجیب و حیرت‌آور پزشک و جراحی آلمانی را روایت می‌کند که در سالیان پایانی عمرش به جنونی ادواری مبتلا و اشتباهات نابخشودنی فراوانی را مرتکب شد که صدمات بسیاری به بیماران زد و بسیاری از آنها را کشت. فردیناند زائربروخ، ابتکارات متعددی در جراحی ایجاد کرد که نام وی را تا ابد در دنیای پزشکی ماندگار کرده است؛ او نخستین کسی بود که کارد پزشکی را در قلب انسان فرو برد و برای اینکه در حین عمل، خون به بدن بیمار برسد، از قلبی مصنوعی ساختۀ خودش بهره برد؛ درمان بیماری‌های سل ریوی، سرطان مری و خارج کردن غدد سرطانی از کبد یا ریه به کمک عمل جراحی، تنها چند نمونه از ابتکاراتی است که این پزشک نابغه برای نخستین بار به انجام آن‌ها روی آورد. بسیاری از رهبران کشورهای جهان همچون استالین و آلفونس سیزدهم -پادشاه اسپانیا- توسط او تحت عمل جراحی قرار گرفتند. زائربروخ با اینکه نابغه جراحی بود، جراحی را ناشی از ناتوانی علم پزشکی می‌دانست و می‌گفت: "اقدام به عمل جراحی، اعتراف به عجز از طرف علم پزشکی و در واقع از طرف پزشکان است که نتوانسته‌اند تمام قواعد علمی را که بر بدن انسان حکومت می‌کند از قبل کشف کنند."

تمام پزشکان آلمان، از جنگ جهانی دوم از زخم زبان زائربروخ رنجور بودند چون او، بدون اینکه نظریات خود را در لفاف الفاظ ملایم بپیچاند به پزشکان آلمانی می‌گفت: "هر کس که از یک بیماری می‌میرد، قربانی نادانی شما می‌شود و مسئول هر تومور غیر قابل علاج که در بدن کسی به وجود می‌آید شما هستید و اگر مرگ اشخاص در پایان یک دوره از عمر حتمی بود، هیچ کس نباید قبل از آن از بیماری و غده‌های غیرقابل درمان بمیرد چون محال است که علم پزشکی، قادر به درمان تمام امراض و زخم‌ها و غدد بدن نباشد ولی شما، بر اثر تنبلی و بطالت و تمایل به استفاده از لذات زندگی در صدد برنمی‌آیید که به تمام قواعد علم پزشکی پی ببرید." زائربروخ پزشک متبحری بود که کم‌کم دچار آلزایمر شد و جنون خطرناکی بر تمام زندگی‌اش سایه افکند، به طوری که در اتاق عمل در حین انجام یکی از جراحی‌ها، مغز یکی از بیمارانش را تکه‌تکه کرد! با هم بریده‌ای از کتاب را که به شرح این واقعه می‌پردازد می‌خوانیم:

"موهای بلند سر زن بیمار را زده بودند و زائربروخ در حالی که دانشجویان، صحنۀ عمل را به دقت از نظر می‌گذرانیدند شروع به گشودن جمجمه بیمار کرد. او قسمتی از استخوان جمجمه را بعد از اره کردن، بلند و آنگاه تا کرد و روی جمجمه قرار داد. پس از اینکه دریچه جمجمه گشوده شد زائربروخ به دانشجویانی که در اتاق حضور داشتند گفت: نزدیک شوید و مغز زنده را ببینید و اظهار نمود: به شما گفته‌اند که مغز آدمی دارای 10 میلیارد سلول است در صورتی که فقط یک قسمت از مغز که کورتکس می‌باشد 14 میلیارد سلول دارد! به شما گفته‌اند که سلول‌های مغز قابل تجدید نیست و اگر سلولی از مغز جدا شود خواهد مُرد؛ آنها که اینها را به شما گفته‌اند نادانند! دستهای خود را جلو بیاورید! و چند تن از دانشجویان که به او نزدیک‌تر بودند دست‌های خود را جلو بردند؛ آن مرد مانند اینکه یک نان کیک را قطع می‌کند کارد جراحی خود را در مغز زن بیمار فرو برد و قطعه‌ای از مغز را جدا کرد و در کف دست یکی از دانشجویان گذاشت و زن پرستار که کنار زائربروخ بود با تانپون، خونی را که به جریان درآمده بود پاک کرد. زائربروخ 6 بار کارد جراحی را در مغز بیمار فرو برد و هر بار قطعه‌ای از مغز را برید و بیرون آورد و در دست یکی دیگر از دانشجویان نهاد و خطاب به آنها گفت: اینها را به شما دادم تا ببرید و در آزمایشگاه در ظرفی که دارای ماده مغذی سلول‌هاست بگذارید و خواهید دید که بعد از 15 روز دو برابر خواهد شد و آنچه به وجود آمده باز دو برابر می‌شود و رشد سلول‌های مغز آنقدر ادامه خواهد یافت که اگر شما همچنان به سلول‌ها غذا برسانید دیگر این کشور، گنجایش آنچه را که به وجود آمده نخواهد داشت ولی استادان شما که همه نادان هستند می‌گویند که سلول‌های مغز تجدید نمی‌شود. زنهای پرستار که در اتاق بودند با وحشت، صحنۀ عمل را می‌نگریستند که در این موقع دکتری که متصدی بی هوشی بود متوجه شد که بیمار مرده است! وی بلافاصله از اتاق عمل خارج شد تا از کارکنان بیمارستان کمک بگیرد و بیایند و زائربروخ را بگیرند تا نتواند به کار غیرعقلانی خود ادامه دهد. . ."

فردیناند زائربروخ بعد از گرفتار شدن به این جنون، حاضر به ترک بیمارستان و محل کارش نمی‌شد و با افزایش علائم بیماری بیش از پیش خود را فردی سالم و خبره می‌دانست اما در نهایت او را به اجبار از حرفه‌اش برکنار کردند.

نویسنده کتاب -یورگن توروالد (با نام اصلی "هاینس بونگارتز")- مورخ و روزنامه‌نگاری آلمانی بود که تحقیقات گسترده‌ای در تاریخ پزشکی قانونی و جنگ جهانی دوم انجام داد و ایرانیان احتمالا او را با سریال "قرن کارآگاهان" می‌شناسند که بر اساس کتاب 2 جلدی‌اش -قرن کارآگاهان: تاریخچه پیدایش و پیشرفت جرم‌یابی علمی- ساخته و در دهه 70، از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. زمانی که توروالد تصمیم گرفت شرح حال زندگی زائربروخ را مکتوب کند این پزشک مشهور رخت از جهان بر بسته بود و دسترسی به وی امکان نداشت. از این رو توروالد برای نوشتن وقایع زندگانی او به سراغ دستیاران، شاگردان و بیمارستان‌هایی که زائربروخ در آن‌ها فعالیت می‌کرده رفت. جراح دیوانه، کتابی خواندنی با ترجمه مترجم نام‌آشنا و صاحب سبک ایرانی –ذبیح‌الله منصوری- است که خواندن آن را به همه علاقمندان به علم پزشکی و رمان‌های تاریخی توصیه می‌کنم!


رمانپزشکیذبیح الله منصوریامیر کبیریان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید