هاجر رنجبر
هاجر رنجبر
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

داستان من و دانه ها

زیر پوست شهر چیزهایی در جریانند: جاندار و بی جان به هم گره خورده اند. مثل همان دانه هایی که یا بی اختیار و خیلی تصادفی و یا به انتخاب کسی آگاه به پدیده رویش در خاک جای گرفته اند و دستان نامرئی ابر، باد و باران و رطوبت و نور دست به دست هم می دهند تا آن دانه ها چیزی بیشتر از یک دانه شوند. دانه هایی که در بی تلاشی مطلق پوسته خود را می شکافند و آهسته سر از خاک بیرون می کنند تا به زندگی بپیوندند. دانه هایی که برای سربرآوردن و روییدن از دل خاک نیاز به هیچ گونه دخالت و تصرفی ندارند و بود و نبودشان  به متغیرهای متعددی بستگی دارد. دانه هایی که برای چیزی بیشتر از یک دانه بودن نه عجله ای دارند نه دلشوره ای نه شوقی جان سوز نه جان کندن و حرص خوردن و پیشگویی برای آن لحظه موعود و نه محتاج ستایش شدن پس از رشدشان و یا خودستایشگری بیجا.

👩‍💻من هم اینجا هستم دانه وار در اتاقم نشسته ام و به دانه ها و داستانشان فکر می کنم و صدای جیغ جیغ جوجه پرنده های کوچکی که در همجواری من در فضای کوچک لوله بخاری لانه دارند را می شنوم  و آواز آن پرندگان در حال پرواز بیرون  و غوغای بی وقفه اشان به گوشم می رسد.  از زبانی به زبانی دیگر شیفت می کنم  اول فرانسه بعد ایتالیایی، کمی آلمانی و ترکی. منی که در هر زبان با ذهنیت و درکی متفارت شکل میگیرد، میبیند و دریافت می کند. منی که فارسی حرف می زند، به انگلیسی فکر می کند و ترکی آذری را خوب می فهمد و کمی لری و کردی هم می داند و شروع کرده کمی از چینی هم سر در بیاورد. اما کدام زبان؟ کدام زبان گویای رمز و رازیست که من و دانه و پرنده ها و درخت و باد و آب و کهشان را مثل نخی نامرئی به هم وصل می کند. یا بهتر است بگویم کدام فلسفه؟ کدام ذهنیت و چهار چوب فکری؟ بیشتر آموختن یا کم کم نا آموختن و فراموش کردن آن دانسته ها؟
سروده های لائو تسه را می خوانم و در این راه آلن واتس فیلسوف روشنگر راهم می شود. منی دیگری ظهور می کند که در بی عملی مثبت و درکی متفاوت از دنیا و متغیر هایست که در بطن پدیده ها و اتفاق ها دست دارند و به هم گره خورده اند.

کتاب تائو شیوه آبگونه الن واتس 👇👇👇
https://www.iranketab.ir/c/3908ec

دائوشرق شناسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید