هاجر رنجبر
هاجر رنجبر
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

کابوس چند؟

بی شک ما خواب نیستیم ولی می خواهم بگویم بیدار هم نیستیم حتی اگر عضوی از باشگاه پنج صبحی هایی باشیم که فخرفروشی عادتشان شده. ما در کابوس دیگری زندگی می کنیم و فکر می کنیم بیداریم! چه فخر و مقامی!

حالا دیگر زباله گردی و دستفروشی هم جزو مشاغل پولساز و مجاز و رسمی محسوب می شوند. هم اکنون، به ما گفته شده می توانیم بی دغدغه گوشت بخریم! آنها که نمی توانند استخوان بگیرند. مگر نان خالی خوردن چیزی از انسانیت می کاهد؟ و اینگونه است که مجوز انواع قتل، انسان کشی و کلاهبرداری هم صادر می شود! رفته رفته به اقلام فروشگاه ها هم دزد گیر نصب می شود! انبوه زامبی های گرسنه در راهند! گاماس گاماس! به این مقدار دلخوش نباشید.

به تعداد زندان بیشتری نیاز است. هر چند هر کدام ما در حبس خانگی خود احساس امنیت وافری می کنیم و چاپیدن و شارلاتان بازی حق ماست. باید بهای همرنگ جامعه شدن را پرداخت و اگر کاری نمی کنیم از روی انفعال و ندانم کاریست نه خیرخواهی محض. تعداد افراد خیر و دلسوز متفکر کم نیست. از قضا قرئه به نام آنهاست!

نمی دانم کدام روز از این روزهایی که در انتظارمان هستند انسان خواری مجاز می شود! مگر گوشت انسان خوردن آنجا که انسان هایی دست به قطعه قطعه کردن هم به دلایل ناموسی و انواع دلایل دیگر می زنند چیز عجیب و دوریست؟ آنجا که عضو خانواده ای که اسیر طمع و پول شده برای قتل اعضای خانواده و فامیل خود نقشه می کشد، احتمال هر چیزی وجود دارد!

به قول دهخدا انسان عالم صغیر است می شود عادت را از سرش انداخت! حتی عادت نان گندم خوردن! گاماس گاماس!

می خواهم اضافه کنم عادت هایی هم می توان به انسان صغیری که در کابوس دنیای کبیر زیست می کند می توان افزود. عادت های کاملا دور از ذهن! تدبیر از آن آنهاست و پیروی ناخودآگاهانه و از سر نادانی از آن ما!

"ملتی که بی سواد و ناآگاه باشد هرگز از زیر بار استبداد بیرون نمی آید."



احساس امنیتانسان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید