روشن می شود صحنه
نگاهی به اطراف انداخت
انقدر غرق عشق آن دوست بی وفا بود
که نفهمید تماشاگر ها
صحنه را ترک کردند
و فقط در این صحنه ی روشنِ تاریک
نوا و ناله ی آن زن تنها آمد
گریه کن، با صدای بلند،گریه کن
این سینما نیست
زندگی من است
_نهال_