سلام به همگی((((:
در ادامه ی وقایعی که توی ترم های مختلف برام افتاد،میخوام درباره ترم هفت بنویسم.....
این ترم خداروشکر یه تغییراتی کرده بودم.
عاقل تر ومنطقی تر شده بودم و لجبازی قبلا رو نداشتم.......
و در تلاش بودم که کمتر آسیب بزنم به خودم......
در اوایل ترم خیلی تلاش می کردم که بتونم درسا رو جلو ببرم....اما اعتراف میکنم که چون به خاطر کلاسا مقداری زیادی از وقت رو از دست میدادم ،هر هفته غمگین تر از هفته قبل می شدم....و یه مدتی تلاش رو کنار گذاشتم.....
مدام ترس این رو داشتم که به ایده آلی که توی ذهنم هست نزدیک نباشم.....
اما این مدت که همه چیز رو کنار گذاشتم
دلتنگی های عمیقی رو دارم تجربه میکنم
یکی از اون ها دلتنگی برای درس خوندن و تلاش کردنه....
یکی هم برای آرزوهایی که چندین ساله منتظرشونم....
مدام توی ذهنم این هست که آیا توانایی مبارزه با بعد تاریک خودم رو دارم یا نه؟
میتونم بهش غالب باشم یا......
و کلی سوالای دیگه.....
ولی حس درونی من میگه که این راه اونقدر ارزشش رو داره که بخاطرش این مبارزه رو انجام بدم.......
کلا کمتر از ۱۲۰ روز دیگه مونده به کنکور ارشد و من دنبال جمع وجور کردن خودم و بهبود توی درسا هستم......
تصمیمی که دارم این که تا ۹۰ روز خودم رو به چالش بکشونم و بعد ۹۰ روز بیام اینجا وبنویسم نتیجه کارایی که کردم رو.....
پس تا ۹۰ روز دیگه
فعلا(((((:
(راستی این متن صرفا جنبه تخلیه افکار بود ......)