مگر من چه می خواستم؟جز اینکه قدرتی لایتناهی وزش عشق را در میان تار و پود قلبم بگستراند...
مگر چه می خواستم جز اینکه
گرمای امنیت لا به لای شک های درونم
رنگ مهر را به خود بگیرد
می خواستم
متوسل شوم
به خاطره ای
به گفتگویی
به فشردن دستی
به گم شدن در آغوشی
به لبخندی.....
من در لا به لای ماجراجویی هایم
به دنبال چه چیز می گشتم؟
جز اقیانوسی به عمق دلدادگی
و به رنگ صمیمیت
و به زلالی رفاقت
آری
من گم گشته ای داشتم
من توانایی "دوست داشتن"
و "چگونه دوست داشتن" را گم کرده بودم.....
اما
امیدوارانه
در امتداد هر آرزویی به جستجوی خویش ادامه می دادم....