کلبه ای از داستان ها??
کلبه ای از داستان ها??
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

تو دریا و من قایقت

H:

شب که می شود انگار در قایقی که در وسط دریا است گم شده ام نمی دانم راه درست کدام است راهی که مقصدش خانه است ماه را در وسط ابرو هایت تماشا می کنم پارو هایم غرق شدند و جز فکر کردن به تو راه دیگری ندارم دوست دارم غرق دریایت بشوم ولی انگار کسی زودتر من غرق تو شده است ایا جایی برای من است ؟ ایا می توانم تو را دوباره ببینم و غرق تماشای ماه وسط ابرو هایت بشوم . تو در شب های دلم تک ستاره ی اسمانی

نمی دانم خدا چه حرف هایی را که من نشنیده ام را شنیده و این ادم را از زندگی ام حذف کرده .


ادم ها می نویسند چون کسی نیست گوش بدهد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید