?بریدهای از:
«راهِ من، راهِ ابرهای سپید»، #اوشو
?گدای میکدهام؛ لیک وقتِ مستی بین
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم
?به خواری منگر ای مُنعِم ضعیفان و نحیفان را
که صدرِ مجلسِ عشرت، گدای رهنشین دارد
?بر درِ میکده، رندانِ قلندر باشند
که ستانند و دهند افسرِ شاهنشاهی
خشت زیرِ سر و بر تارکِ هفت اختر پای
دستِ قدرت نگر و منصبِ صاحب جاهی
اگرت سلطنتِ فقر ببخشند ای دل،
کمترین مُلکِ تو از ماه بود تا ماهی
?گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟!
که خیمه، سایهی ابر است و بزمگه لبِ کِشت
#حافظ
#فقر
#قلندر
#درویش
#گدا
@Gaahgoft