داستان بعد از من، اثر امیلی بلیکر میباشد. زنی که در حومه شیکاگو زندگی میکند. معلم سابق، عاشق گیتار و دویدن، و یک مادر مهربان است. بعد از معرفی کارگاه نویسندگی به شاگردانش، خود نیز علاقمند به نویسندگی شده و مشغول به بازی با کلمات و خلق دنیای حروف و کلمات شده است. او مبتلا به یک نوع نادر بیماری سرطان بود. از اینرو میتوان گفت در کتاب پیش رو جنبههای مختلف زندگی نویسنده، موج میزند.
بعد از من توسط سوما زمانی ترجمه شده و در ۴۳۲صفحه در سال ۱۳۹۶ در نشر مصدق به چاپ رسیده است. این کتاب از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز میباشد.
داستان مردی به نام لوک است که سه فرزند دارد و وقتی از مراسم خاکسپاری همسرش ناتالی که در اثر سرطان مرده است به خانه برمیگردد با نامهای از همسر فوت شدهاش روبرو میشود. زندگی جدید او که مردی با کودکی سخت و روحیات و اخلاقیات ضعیف و وابسته به همسر است، از همینجا شروع میشود. در واقع ناتالی خانواده را در بدترین برهه زندگی تنها نگذاشته بلکه با فرستادن نامهها و برنامهریزیهایی برای بعد از مرگ، به انها کمک کرده است. و...
این کتاب بر پایه سه ضلع مثلث عشق، ایمان، امید نوشته شده و این سه ضلع نجاتدهنده بشریت در روزگار پر پیچ و خم امروزیست. چیزی که در دنیای مدرن ما ایرانیها در حال کمرنگ شدن است. خانواده رکن اساسی داستان است. این رمان زیبا، از طرح و پیرنگ قوی برخوردار است، پیام داستان به وضوح به خواننده منتقل میشود. راوی داستان سوم شخص است و به راحتی از ذهن یک شخصیت به شخصیت دیگر میرود و به بیان روحیات انها میپردازد اما محوریت اصلی داستان مربوط به شخصیت لوک است. نویسنده با بیماریای که خود داشته توانسته دغدغه خود در مورد افراد خانواده بعد از مرگ را درک کند و با همذاتپنداری، داستان بازماندگان را بیان میکند. داستان از شخصیتسازی و فضاسازی خوب و عالی برخوردار است و خواننده میتواند به راحتی در مسیر داستان قرار بگیرد. حتی شخصیتهای فرعی داستان هم حضوری پررنگ دارند. فضاسازی به گونهایست که خواننده میتواند به راحتی با ان ارتباط گرفته و انجا را تجسم کند. به خصوص فضاسازی شهر کودکی لوک با روند داستان بسیار هماهنگ بوده و نقطه پررنگی در ذهن خواننده برجای میگذارد. دیالوگها به جا و محکم بیان شده، روند داستان را برای مخاطب روان و سلیس میکند و به خوبی حس و حال شخصیتها را بیان میکند. داستان از تعلیق و کشش خوبی برخوردار است و هر جا که معمای داستان حل میشود، معمایی دیگر از زندگی ناتالی رو میشود و مخاطب را به وچچالش میکشد تا باقی داستان را نیز بخواند.
داستان از نقطه اغاز، اوج و پایان خوبی برخوردار بود.
من به عنوان خواننده توانستم با ان ارتباط گرفته، از روند روان و سلیس داستان لذت برده و وقتی جمله پایانی داستان را خواندم، کتاب را همراه لبخند ببندم و چند روزی درگیرش باشم و تحلیلش کنم. و یک قدم به جلو در زندگی خودم بردارم.