همه ما با بزرگ علوی اشنا هستیم. به گمونم کسی نیست که حداقل یکبار اسم ایشون رو نشنیده باشه. بزرگ علوی نویسندهای اجتماعی و واقعگراست و از پیشگامان داستاننویسی نوین هست. یه سرچ کوچولو تو گوگل اطلاعات جامعی در مورد ایشون به ما میده. منم پسنده میکنم به ذهن کنجکاو خودتون اگه علاقمندید تا برید سرچ کنید و فقط بگم که ایشون در سال۱۲۸۲متولد شدند و ۱۶سالگی به المان رفتند تا تحصیل کنند. یکسال بعد از مرگ پدرشون به ایران برگشتند و به تدریس در تهران و شیراز پرداختند. با صادق هدایت اشنا شدند. بعد یک دوره حبس دوباره به المان برگشتند. بقیهش رو میسپارم به عهده خودتون و گوگل مهربون.
بریم برسیم به گیلهمرد جان خودمون. کتاب گیلهمرد مجموعهای از داستانهای کوتاه هست. داستانهای اجتماعی و حتی میشه گفت تلخ و گزنده اما به شدت مفید و اموزنده. نویسنده مهارت زیادی در ارائه عناصر داستان داشته و داستان از فضاسازی و شخصیتپردازیهای خوبی بهرهمنده. در هر کدوم از داستانها خواننده در مسیر پیرنگ قوی داستان قرار میگیره شخصیتها رو به خوبی تصور میکنه و در فضای داستان غرق میشه. تبحری که علوی در داستان کوتاه به خوبی از عهدهش بر میاد. داستانها بیشتر از زاویه دید سوم شخص هست. نویسنده با پرش از ذهن یک شخصیت به ذهن شخصیت دیگر داستان رو از دیدگاه اون شخص به تصویر میکشه.
از نظر من یک زن خوشبخت بهترین داستان این کتاب بود. زنی که در تقابل تمدن و حضور در اجتماع و سنت، اسیب میبینه و فدا میشه. اجارهخانه هم به خوبی به فقر و تنگدستی اشاره داره. و گیله مرد به قیام بر علیه ظلم. داستانهای دیگر این کتاب هم در همین راستا پیام و مطالب خوبی رو ارائه میدن. بزرگ علوی دغدغهمند بود و پیامهای خوبی رو در داستانهاش ارائه میده. غالب دغدغه او فقر، مسائل اجتماعی و سیاسی هست. بزرگ علوی جز حزب توده بوده و این رو میتونیم در داستان خائن به خوبی لمس کنیم. داستانها از طرح، پیرنگ خوبی برخوردارند و همچنین تعلیق خوبی دارند. در کل باید گفت گیلهمرد رو باید خوند. هر چند بار که شد. به خصوص اگر علاقهمند به نویسندگی هستید میتونید با کتابهای بزرگ علوی خوب بیاموزید.