مهسا مادیا میرزایی قومی
مهسا مادیا میرزایی قومی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

ارابه

ای که مهر فلک دادی بر بادم

ارابه را بام نده تا ندهی دربندم

تا به کی خم اندر اندیش تو کنم از یادم

هر آنکه احساس گوهر بود به یکباره میدهی بر بادم

زین پس کلام را راستین گوی

تا که کی کنم مشتاقان دیدارم

آنکه جام خرد نکوست
نکوهیده غبار کرد از خاکم

سم های اسبهایم از نقره
نعل کشان افسارشان کیمیا
از بندی طلا که از این خاک و خون
بر آمد کیمیا اما باز هم در بندم

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید