مهسا مادیا میرزایی قومی·۱ سال پیشارابهای که مهر فلک دادی بر بادمارابه را بام نده تا ندهی دربندمتا به کی خم اندر اندیش تو کنم از یادمهر آنکه احساس گوهر بود به یکباره میدهی بر باد…
مهسا مادیا میرزایی قومی·۱ سال پیششمعشمع را روشن کن ای دل انگیزه خاطرات من.بسوزان هر آنچه نهاد پاکیزه را تاریک و آلوده میگرداندو روشن گردان هر آنچه از نیستی و پلیدی، عشق در میش…
مهسا مادیا میرزایی قومی·۱ سال پیشدوریامید زیبای زندگانیمای تو که هر لحظه ازین سال سی را با نفسش پرورندانمای گل همیشه بهار منهمیشه بهار بمانای رویای خیال منبا من بمانای خیال دل…
مهسا مادیا میرزایی قومی·۲ سال پیشNight fallشبی که در حال خروج بودم.آنجا هیچ چیز نبود.و پایان من بود.اما چند نیرو مرا بازگرداندند.هرچند تا به امروز ازین بازگشت خوشحال نبودم... اما از.