ویرگول
ورودثبت نام
Zelda.z.d.x
Zelda.z.d.x
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

نگهبان تاریک زمین

پارت 10

من

که....اینطور....از کمکت ممنون دیگه میرم.

اصلان

.........ببخشید میشه این پول رو ازم پس بگیرین به جاش ،من یه مدت همراهتون باشم و شما ازم محافظت کنین؟

هان اینو از منی میخوای که نتونسته از دوستش محافظت کنه؟هه

من

خوب من مشکلی ندارم اما شاید ناظر صحنه هی دل خراشی باشی!مشکلی نداری؟

اصلان

از این ها زیاد دیدم مشکلی ندارم تازه فقط یه مدته،که.

من

پس بلند شو میخوام خودمو به یه جایی انتقال بدم ،بهتره که دستمو بگیری جای استینم ،اصلان

شکاف...............

اصلان

اه روستای که دیدم .

- نه صبر کن ببینم ،او..اون....میخواد چیکار کنه؟

بانو میخوای چیکار کنی؟

من

ساکت باش ،کاری نکن ،فقط دنبالم بیا.

............

من

هی تو یه جادوگری نه ،میخوام برم داخل روستا یه حیون خونگی به شکل ممنوعه بخرم .

جادوگر

جای درستی امدی خانم کوچولو ،اینجا بهترینا رو برای خرید داره.

من

اوه میشه بدونم چه طوری بدست امدن؟

جادوگر با افتخار فرمودن برام که چی ،ما یه جا سه تا قبیله حیوان نما پیدا کردیم،تونستیم قبیله های تار نقره ای با خار سفید رو کامل بگیریم و زندانی کنیم ،ولی فقط نصف قبیله شیمرون رو تونستیم بگیریم،بعد کلی شکنجشون کردیم ،نمیدونی چقدر خوبه زجه هاشون از سر تکه تکه شدن ،سوختن،کشیدن دندوناشون و .........

نمیشنوم چی میگه یه چیزی توی سرمه انتقام ...اننننتقام ان ت قا ممم انتقام دیگه بدنم در اختیارم نیست ،شیطان زندگی لطف...........

اصلان

-وای خدا من این چرا داره اینارو هی میگه ، دیونس مگه؟هان خانم موهاش سفید شد چرا چشماش چرا ابیه،صبر کن ،توی خاطراتش زندگی ....،اه کجا رفت ؟خون چی میگه .

-هیننننننننن از وسط نصف شده زلدا کوش؟اهان اونجاس وسط روستا ،تا امدم صداش کنم ،گلوم خوشک شد ،بدنم میلرزید،ترسیدم ،نمیترسیدم عجیب بود ،دوباره بهش نگاه کردم چند دقیقه گمش کردم ،اه بارون گرفت، پیدا شد دوباره وسطه روستا اما این بار خودش و روستا پوشید از خون بود همه رو کشته بود توی چند دقیقه ،ممنوعه ها پیر ،جوان ،بچه همه مرده بودن.

-انقدر سریع که کسی فرست فرار ،گریه یا التماس رو نداشت،بهش نگاه کردم ،قلبم تیکه شد ،از دیدن خنده ای زجه کشان که گریه میکند.

اه چیکار کردم ،دستام ،همه جام خونیه همه رو کشتم ،اه ه ه اینا چیه ؟قطره اشک هان این صدا یه پروانس ،پروانه شادی اما چرا غم را زمزمه میکند ،هی تای یادته بهم کوفتی یه روزی احساس های عمیقم برمیگرده ، قبول تو راست گفتی اما لعنتی ،قرار نبود با مرگ تو باشه ،تو اینو بهم نگفتی...نگفتی.

هق هههههههههههههققققققققققققققققققققق لعنتی

ناحیه  پولدار پادشاحیه خاک
ناحیه پولدار پادشاحیه خاک
پولدار
پولدار


پولدار
پولدار
داخل رستورانه که کورمین توش بود
داخل رستورانه که کورمین توش بود
ناحیه فقیر
ناحیه فقیر
فقیر
فقیر



غمگینداستان بلندگریهانتقام
تاریکی را ببلع تا تبدیل به تاریکی نشی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید