فصول و نقاط عطف زندگی(به همراه نسخه صوتی کامل مصاحبه)
چالش های حرفه ای
مجری:
میخواهم بدانم مهمترین چالش زندگیتان چه بوده؟
مهمان:
خیلی زیاد هست ولی میخواهم از شروع کارآفرینی مقداری جلوتر بیام و از مشکلات امروزم بگم. مشکلات اولیه مثلِ درس های مدرسه ابتدایی است که به دبیرستان بیاییم. در مورد شراکت صحبت کنیم یعنی آقا الان تو در یک شرکتی هستی در یک استارت آپی هستی دو دور، سه دور سرمایه جذب کردی، که الان یک سری شریک داری تو دیگر مالک صد در صد نیستی مجمع و سهامدارانی هستند، هیئت مدیره ای وجود دارد، یکی از چیزهایی که من الان درگیرم درک ذی نفعان است. انتظارات آنها و مدیریت انتظارات آنها مدیریت سهام دارهایی که شاید بعضی از آنها نگاه بالا به پایین به شما دارند اما تو هم واکنش درست و حرفه ای خودت را باید داشته باشی. قسمت شرکت داری را هم باید درست انجام دهی، نظام حساب داری درست داشته باشی، کارهایی که انجام میدهی مطابق با قوانین جاری کشور باشد، مطابق با اساس نامه و قانون تجارت باشد، اصلا باید در آن زمینه ها یادگیری داشته باشی.
مجری:
بسیار عالی. حالا می خواهم ببینم که با این فراز و نشیبی که در سال های عمرتان داشتید الان زندگی را چطور میبینید؟ البته یک اشاره فرمودید که زندگی آنقدر پرهست که شما هر طرف بروید باز هم پر است. میخواهم که در مورد این، بیشتر برای ما توضیح دهید. چون خیلی نگاه قشنگ و جالبی است فکر میکنم اگر این نگاه را بتوانیم به آدم های بیشتری تسری بدهیم که بدانند قرار نیست لزوما همه چیز به کام من باشد فعلاً زندگی این در را برای من باز کرده و من از این می روم. اگر ممکن است این را برایم مقداری باز کنید.
مهمان:
جنبه های خیلی مختلفی دارد مانند طبیعت، وقتی به طبیعت میروی انواع و اقسام گیاهان درختان با آن طراحی مینی مال و ساده، آن چیز مدرن که در عصر جدید میبینیم، را ندارد، پر از سر و صداست به دریا میرویم ماهی میبینی، صدای پرندهها همه چیز شلوغ است، برای همین در جواب به سوال میتوان به تکههای مختلف بپرم، اما در جواب این که زندگی را چطور میبینم اگر بخواهم به درون خودم برگردم، اول برگردم به سر خط زندگی یعنی اینکه من الان زنده هستم. عموی من در یک سن بالا خودکشی کرد خیلی به جسارتش احترام می گذارم این که به این سن رسیدی و بچههایت بزرگ شدند حالا خودکشی کنی احترام می گذارم. ما در مقیاس کیهانی هیچ هستیم ولی با این وجود این فرصت را داریم که برای چیزی که می خواهیم تلاش کنیم و تغییری را که می خواهیم ایجاد کنیم و این ارزشمند است. البته باید بگویم از تمام این چالش ها لذت می برم پس چرا ادامه ندهم. من می بینم کشاورزانی که به واسطه کار من زندگیشان تغییر کرده است می بینم که روی هم تیمی هایم دارم تأثیر مثبت می گذارم و اینها برای من خوشایند است پس چرا ادامه ندهم.
مجری:
لزوما این تغییر بیرونی است یا میتواند درونی هم باشد؟
مهمان:
حتما اول تغییر درونی است بعد به بیرون منعکس می شود، قویا به این معتقد هستم. قویا معتقدم که کار آفرینی یک مسیر معنوی است، بنا به تجربه کامل، شعار نیست میتوانم زیاد مثال بزنم که موفقیت تو در استارت آپت به عنوان لیدر استارت آپ، راهبر استارت آپت که در واقع از درونت نشئت میگیرد. شما وقتی که قرار است با دیگران کار کنی باید از خیلی خودخواهی ها چشم بپوشی و دیگران را در نظر بگیری و البته درست هم در نظر بگیری باید یک منش ثابت و مشخص داشته باشی و سلایق شخصی را دخالت ندهی. اینها همه باعث خودسازی می شود. اصلا شما تا خودتان درست نشوید نمی توانید در مدیریت کسب و کارتان موفق باشید.
مجری:
اگر از مشغله هایی که دارید فارغ شوید فرض کنید سهامتان در کشمون را بفروشید، فراغتی پیدا کنید و حس کنید که یک فراغ بالی دارید که میتوانید تصمیم جدیدی در زندگیتان بگیرید، آن تصمیم چه خواهد بود؟
مهمان:
همین الان بهش فکر می کنم شما در صحبتتان از بیرون رفتن از تهران و کلا شهرهای بزرگ گفتید واقعاً یکی از رویاهای خیلی قدی میام که حتی همین اخیر هم برایش خیلی تلاش کردم اما موفق نشدم این است که مزرعه ای داشته باشم و در آن مزرعه هر چیزی که دوست دارم بکارم. زندگی در مزرعه که از خیلی وقت پیش که یک دوره داشتم اگر از کشمون بیرون بیایم حتما بتوانم جایی را راه بیندازم ک در آن جا مزرعه، حیوانات، گلخانه خودم را داشته باشم و یک سبکهای جدید از کشاورزی نه این سبک های مدرن، سبکهایی که کشاورزی با اکوسیستم همخوان تر باشد، یک اینطور چیزی راه بیندازم و حتما در کنارش هم اگر از نظر مالی بتوانم روی کسب و کارهای آدم هایی ک مثل خودم بودند که یک کسب و کارهایی را پیش میبرند نه خیریه هایی، کسب و کارهایی که اثرگذاری مثبتی در دنیای اطرافشان دارند، روی آن ها سرمایه گذاری میکنم تا بتوانم تجربیاتم را به آنها منتقل کنم.
مجری:
دوست دارید برای آینده کشمونچه اتفاقی بیفتد؟
مهمان:
سوالی است که الان درگیرش هستم .خیلی از استارت آپها اینوستر ها خروج کردند و سهامشان را فروختند. الان رفتن به بورس مطرح است. راستش را بخواهید نمیدانم اولا که مال من نیست، من یک سهام دار هستم هر چند که بزرگترین سهام دار هستم ولی یکسری سهام دار دیگر دارم و برای نظر همه آن دوستان ارزش قائلم. بابت اعتمادی که داشتند و ما با هم این را ساختیم یکسری آدم بودیم به نظر من سهام دارها هم یک تیم هستند مثل یک تیم اجرائی. برای همین فکر میکنم که باید نظر همه را دید، به شخصه فکر میکنم که شاید نه exit کردن و نه ورود به بورس کار درستی برای کشمون نباشد. هر چند گزینههای ورود به بورس شاید گزینه تامین سرمایه خوبی باشد یا هر چیز دیگری، ولی کشمون را وارد یک بازیای میکند که آن اثرگذاریای که میخواهد داشته باشد را شاید نداشته باشد چون من در همه فرآیندهای جذب سرمایه سعی کردم ببینیم که از چه کسی پول میگیریم و آن پول از کجا آمده، چه منشایی دارد و این آدم چه طرز فکری دارد و همین الان چه کار می کنند. برای همین سعی کردم همه اینها را لحاظ کنم چه در راند اول که چند گزینه مختلف داشتیم در نهایت کرادفاوندینگ کردیم و اصلا راه سادهای نبود همین الان پیامدهایش را داریم می بینیم. برای ما کلی چالش ایجاد کرده است، شاید برای من شخصا و هم در جذب سرمایه دوره بعدی. برای همین مشکوکم که آن آینده از نظر من آینده exit و ورود به بورس باشد، نمیدانم از ته دل امیدوارم که کشمون به یک جایی برسد که بتواند کاری که ایده اولیه بنیانگذارانش حمزه، محمد و سیامک بوده بتواند کاری کند که کشاورزها کشت و کاری کنند که هم متناسب با نیاز بازار و هم متناسب با اقلیم و آب و خاک کشاورزها باشد امیدوارم این کاررا بتواند انجام دهد.