فکر میکنم بدترین ضربه ای که می شد به آدمها زد همین دور کردن آنها از خواندن است.آدمها دیگر حوصله خواندن نوشته هایی که بیشتر از 140 کاراکتر باشند را ندارند.آدمها دیگر فقط می خواهند همه چیز را با یک نگاه بخوانند.دیگر کسی حوصله ندارد بنشیند پای کتابهای چند صد صفحه ای. دیگر کسی "کلیدر" ده جلدی را نمیشناسد.کسی به "سالهای ابری" چهار جلدی نگاه نمی کند.کسی از خواندن همسایه ها و سووشون و روزها در راه و نامه های فروغ فرخزاد و ... لدت نمی برد.
کسی نیست که بنشیند پای تذکره الاولیای عطار و آن نثر ناب را بخواند.کسی نیست که منظومه لیلی و مجنون او را به وجد آورد.شاهنامه شاید دیگر حتی ورق هم نخورد...
من اما هنوز فکر میکنم حال خوب را میشود لابلای ورق های کاغذی کتابها یافت.لابلای پاراگراف ها و سطرهای طولانی که گاه باید چند بار خواند تا فهمیدشان.
ویرگول، خانه جدید من است برای نوشتن و برای گریز از اجبار به کوتاه و خلاصه نوشتن.