سلام
شیرگاه و در کل منطقه سواد کوه واقعا منطقه جالب و عالی برای طبیعت گردی و سفر هست. این اندازه از مناطق دیدنی مثل پلنگ دره ، هفت آبشار یا آبشار تیرکن ، جنگلهای لفور و آبشار گزو در یک محدوده واقعا جای تعجب و خوشبختی داره و همین موضوع باعث شد تا بارها و بارها به این منطقه سفر کنم. سعی می کنم تجربه اون سفرها رو هم بنویسم.
قبل از شروع سفر از همکارم که آبشار و امامزاده گزو رو بهمون معرفی کرده بود شماره موبایل راننده ای به نام آقای حسینی رو گرفته بودیم تا ما رو به امامزاده برسونه . وقتی که به ایستگاه قطار شیرگاه رسیدیم به آقای حسینی زنگ زدیم و باهش قرار گذاشتیم . یک پیکان تاکسی قدیمی داشت . یادمه آدم خوش مشرب و خنده روی بود.
سعی میکنم تو سفرهام در حد امکان با مردم محلی اون منطقه ارتباط داشته باشم. مثل همین سفر آبشار گزو با وسیله نقلیه آنها تردد کنم یا اگر با خودروی خودم سفر می کنم در مسیر مردم محلی رو سوار کنم و هر چند کوتاه باهاشون هم صحبت بشم. با اینکار هم بیشتر با فرهنگشون آشنا میشم و هم اطلاعات خوبی از منطقه و مکان های کمتر شناخته شده به دست میارم.
آبشار استثنایی و منحصر به فرد گزو درون جنگلهای لفور واقع شده . از شیرگاه با طی کردن جاده بابلکنار به منطقه لفور و دریاچه سد لفور (سد البرز) میرسید. دریاچه سد خودش به تنهایی می تونه یک هدف عالی برای سفر و طبیعت گردی باشه. دریاچه ای رو چندین جزیره کوچک در دل جنگل. فوق العاده است . اگر قایق بادی داشته باشید می تونید برید وسط دریاچه و کلی کیف کنید .اطراف دریاچه هم می تونید به راحتی محل مناسب برای کمپ کردن و حتی شب مانی پیدا کنید.
در حین عبور از کنار دریاچه آقای حسینی کلی داستان در مورد زیر آب رفتن اون منطقه هنگام آبگیری سد و جابجایی امامزاده های داخل مسیر آبگیری و تلاش محلی ها برای پیدا کردن گنج هایی که فکر می کردند در اون محل دفن شده برامون تعریف کرد.
جاده خاکی از دریاچه به سمت جنگل رو ادامه میدید و درون جنگل زیبای لفور با درختانی با تنه هایی کاملا استوانه ای و بسیار بلند میشید . با اینکه در مسیر دو راهی های زیادی وجود داره و تابلو برای پیدا کردن مسیر به سمت امامزاده به اندازه کافی وجود داره. علاوه بر این چون امامزاده محل پر رفت و آمد و یک جور تفریحگاه برای مردم محلی هم هست می تونید از افرادی که در راه میبینید مسیر رو به راحتی پیدا کنید.
به دلیل محافظتی که توسط محیط زیست از جنگل میشه در مسیر ایست بازرسی هم وجود داره.
با توجه به خاکی بودن و ناهموار بودن مسیر بیشتر از یک ساعت طول میکشه تا به امامزاده برسید. نزدیک امامزاده هم یک آبشار کوچک قرار داره که اگر بارندگی مناسب بوده باشه و در فصل مناسب سفر کرده باشید دیدنش خالی از لطف نیست .
فکر می کنم با احتساب توقفات نزدیک به سه ساعت زمان برد تا از ایستگاه قطار به امامزاده برسیم. وقتی که به امامزاده رسیدیم با آقای حسینی برنامه فردا رو هماهنگ کردیم. با توجه به اینکه زمان عبور قطار از ایستگاه شیرگاه 8 شب بود قرار گذاشتیم که فردا ساعت پنج عصر ایشون بیایند دنبالمان.
ساختمان امامزاده یک بنای چوبی قدیمی مستطیل شکل بلند هست و محوطه امامزاده تقریبا بر روی بلندی قرار دارد به طوری که اشراف خوبی به جنگلهای اطراف داره. به جرات می تونم بگم که میشه ساعت ها به دیوار امامزاده تکیه داد و غرق منظره فوق العاده پیشرو شد.
اطراف امامزاده چندتا اتاق چوبی قدیمی جهت اسکان افرادی که برای زیارت مراجعه می کنند وجود داشت که میشد با هماهنگی متصدی امامزاده کرایه کرد. در سفرهای بعدی دیدم که چندتا اتاق جدید دیگه هم ساخته شده که به نسبت مرتبتر و تمیز تر بودند.
البته ما چون چادر همراه خودمون داشتیم و می خواستیم از فضای جنگل استفاده کنیم در محوطه اطراف امامزاده چادر زدیم و شب رو تو چادر گذروندیم.
باید این نکته رو هم در نظر گرفت که آخر هفته ها و ایام تعطیل با توجه به میزان جمعیت شاید مکان مناسب حتی برای چادر زدن هم به راحتی پیدا نشه.
صبح که از چادر بیرون اومدیم تا حرکت به سمت آبشار رو شروع کنیم با یک گراز به همراه چندتا توله اش که بدون هیچ واهمه ای داشتند تو زباله های دنبال غذا می گشتند مواجه شدیم. که به نظرم این میزان احساس امنیت برای حیوانهای وحشی جنگل نسبت به انسان اصلا جالب نیست و باعث آسیب رسیدن به اکوسیستم و طبیعت میشه.
برای رسیدن به آبشار باید در حدود 45 دقیقه مسیر سرپایینی از امامزاده به سمت آبشار رو تو دل جنگل طی کنید.پاکوب مشخص هست ولی هر از چند گاهی با افرادی که دارند از ابشار برمیگردند مسیر رو چک کنید بهتره.
وقتی به آبشار نزدیک میشید صدای اون رو میشنوید ولی نمی تونید ببینیدش. به دلیل اینکه آبشار درون یک تو رفتگی هلالی شکل بسیار زیبا قرار گرفته تا وقتی که تقریبا به پای آبشار نرسیده اید نمی تونید اون رو کامل ببینید و عظمت و زیباییش رو درک کنید.
ارتفاع آبشار در حدود 48 متر هست و از اطرافش خزه های زیبایی آویزان هست. من آبشارهای زیادی رو تو ایران دیدم مثل آبشار لاتون ، شوی ، شیرآباد و... ولی به نظرم آبشار گزو یکی از زیباترین آبشارهای ایران هست و اکثر مواقع توصیه ام به دوستانی که می خوان طبیعت گردی رو شروع کنند همین آبشار گزو هست.
یادم میاد از بچگی تو بعضی از کارتون ها نشون میداد که پشت آبشارها به یک غار مخفی راه داره. ما هم به یاد کودکی رفتیم پشت آبشار . فضایی رو تصور کنید که پشت به تخته سنگ ایستادید و روبروتون حجم عظیمی از
آب پایین میریزه. تجربه فوق العاده بود .
حدود ساعت 3.5 - 4 بود که به سمت امامزاده حرکت کردیم تا به قرار ساعت پنجمون با آقای حسینی برسیم.
اگر درست خاطرم باشه ساعت عبور قطار از ایستگاه شیرگاه به سمت تهران حدود ساعت 8 شب بود. و ما حدود یک ساعتی زودتر به ایستگاه قطار رسیدیم. با توجه به قدیمی بودن ایستگاه قطار شروع کردیم به کنجکاوی کردن. خوشبختانه مسئول ایستگاه جوان پرحوصله و مثبتی بود. بهمون در مورد نحوه سنتی کنترل حرکت قطارها در مسیر توضیح داد و اینکه علی رغم مجهز شدن به امکانات ارتباطی به روز مثل تلفن و ویدئو کنفرانس ، چطور همین شیوه سنتی قدیمی قابلیت اطمینان بیشتری داره.
سیستم خیلی ساده ای داشتند. یک میله فلزی کوچکی داشتند که مسئول ایستگاه به لوکومتیو ران میداد و اون ملزم بود که اون میله خاص رو به مسئول ایستگاه بعد تحویل بده . تا موقعی که اون میله به دست مسئول ایستگاه نمیرسید به هیچ وجه اجازه حرکت به قطار در مسیر مخالف رو نمیداد . البته با جزییات بیشتر.
مسئول ایستگاه آرم پهلوی که با خط زیبا کنار ریل قطار حک شده بود رو بهمون نشون داد و جالب بود که بعد از این زمان طولانی و حرکت قطارهای زیاد ، نوشته تقریبا واضح باقیمانده بود.
از دور صدای قطار به گوشمون رسید و اماده شدیم برای سوار شدن به قطار. سوار شدن از یک ایستگاه کوچک بین راهی برای من تجربه جذابی بود. احساس غرور میکنی با خودت میگی قطار با این عظمت فقط برای ما چندتا آدم توی ایستگاه توقف کرده.