ویرگول
ورودثبت نام
Without Borders
Without Borders
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

پله پله تا؟

بنظر من کار بیخودی می تونه باشه که در مورد نظرات خیلی گذشته آدم ها بحث کنیم‌؛ چون اساس ذات انسان تغییرِ....
اینکه همیشه دنبال جستجو کردن درست ترین راه ها بر اساس زندگی خودش و تجربیاتشِ.
خود من قبل ترها به یک سری چیز ها عقیده داشتم که اگر همین الان کسی همچین عقیده ای داشته باشه و با من در میون بذاره قطعا نقشه قتل طرف رو سه بار متوالی مرور می کنم و با یک اقدام کیش و مات گونه طرف رو برای همیشه از صفحه روزگار محو می کنم :////
خلاصه می دونید می خوام بگم خیلی خوبه که ما مثلا درخت سیب نیستیم که همیشه یک میوه بدیم و دائما می تونیم سطح آگاهی خودمون رو بالا ببریم و دیدگاهمون تغییر کنه و بریم سمت مسیر درست.
من قبل تر ها وقتی کاری رو نمی تونستم انجام بدم یا با شکست مواجه می شدم فقط مونده بود که کوکب خانوم زن همساده عمو وسطیم رو مقصر جلوه بدم برای توجیح کردن خودم :)))))
ولی یک روز تصمیم کبری گرفتم و نشستم درست و حسابی فکر کردم، تجزیه و تحلیل کردم و به این نتیجه رسیدم که آدمی که الان هستم با هر موقعیتی حاصل تک تک انتخاب های کوچیک و بزرگ خودمِ و به هیچ کس جز خودم نمی تونم شکایت کنم؛ چون خودم کردم که لعنت بر خودم باد!!!!
قدرت تفکر، انتخاب و اختیار باعث تمایز ما با سایر مخلوقات شده پس اگه شرایطی دارید که ازش راضی نیستید بهتر مثل قبلا من نباشید و به کوکب خانوم های همساده کاری نداشته باشید به جاش کاغذ و قلمتون رو بردارید و علت رو پیدا کنید و مشکل رو از ریشه حل کنید و سعی کنید در هر مرحله از زندگی با استفاده درست از داشته ها و دانسته هاتون بهترین تصمیم رو بگیرین.
حالا نمی دونم این قسمت رو که می خوام بگم تا چه اندازه درست می تونه باشه و من صرفا دارم نظر شخصیم رو می گم اونم از اولین تجربه شکست خوردنم.
بله اولین شکست من در زندگی چیزی نبود به جز "کنکور جان"
برای من نگرفتن نتیجه دلخواه در کنکور بزرگترین شکست زندگی بود.
ولی بعدا به این نتیجه رسیدم اگه سال اول قبول شده بودم و رفته بودم دانشگاه با خیلی از آدم های درجه یک و فوق العاده ای که الان آشنا شدم هرگز برخورد نمی کردم.
قبول نشدن توی کنکور باعث شد عمیق تر خودم رو بشناسم و لایه های درونی خودمو کشف کنم.
آشنا شدن با آدم های درجه یک باعث رشد من شد و حتی شناخت علایق و استعداد های شکوفا نشدم!
مسیر درست و واقعی زندگیم رو من بعد از تجربه قبول نشدن توی کنکور پیدا کردم و در حال حاضر دارم تلاش می کنم که ارزش زندگی و فرصتی که بهم داده شده رو به بهترین شکل ممکن بدونم و از مسیر درست منحرف نشم.
در حال حاضر اصلا قبول نشدن توی کنکور رو برای خودم شکست نمی دونم و اتفاقا الان به عنوان نقطه عطف زندگیم ازش یاد می کنم...
انگار برام یک جور زنگ خطر بود؛ حتی باعث شد که دیگه اصلا در بند حرف و نظرات دیگران نباشم و دیگه برای حرف هر تازه به دوران رسیده ای اندازه یک اقیانوس گریه نکنم (اگه دریاچه ارومیه دوباره خشک شد همین جا کامنت بذارین زود خودمو می رسونم:/) و سعی کنم با عقلم درست ترین تصمیم رو در هر برهه زمانی بگیرم.
باشد که همگی رستگار شویم.
و من الله توفیق:)

+عکس رو خودم گرفتم :)
هجدهم بهمن ماه هزارو سیصدو نود و نه
ساعت 20:50 شنبه

خودشناسیشکستهدفکنکورزندگی
تراوش های یک ذهن خاموش نشدنی :/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید