یک مرد پادشاهست، با یارِ جفت جورش
آویز کن به گوشت، مرد است و یک غرورش
بل بیشمار زَخم است کو خورده تا به امروز
ایمن شد از جسارت دردانه ی جسورش
این را بخوانی ایکاش از پشت چهره ی او
پیرش در آمد عمری تا قد کشیده پورش
یک شیر مرد ما را گردن گرفته هر جا
باریک تر ز مویی است آن گردن قطورش
من سجده میزنم بر پا پینه های دستش
بر چین صورت و بر موی سپید و بورش
فارغ ز جنسیت ها مردانگی کن این بار
باهم فرود آریم سر بر سر صبورش
مظلوم تر از او نیست در روزگار ای دوست
برگوی شنتیا را باشد چه او قصورش؟
مجتبی حیدری(شنتیا)🌹