مجتبی حیدری(شنتیا)
مجتبی حیدری(شنتیا)
خواندن ۱ دقیقه·۳ روز پیش

#یلدای دوست داشتنی

با نام نامی یگانه والا❤️
عرض درود و بسمه تعالی
در این شب دارزِ رو به بالا🤯
خوشگلا شعرهم بخونین ایشالا☺️

بودم همیشه خودم هرجا مسئول
بابت این نوشته های مجهول🙃
باز منمو، باز شما طبق معمول
این شب چله اومدیم تو ویرگول😨

یه چیز بگم این گوشه و کنارَک
چله قشنگه، واسه من بیشترک🥰
به شکر و لطف حضرت تبارک
تولد مادرمه 😍یلداتونم مبارک


دعات کنم قشنگ و پنداشتنی
در این #شب یلدایِ دوستداشتنی💓
عمری جوون بمونی و خواستنی
خرم و شاد با خنده ایی کُشتنی😁

برم حموم کیسه کنم لیف کنم!!🚶‍♂
بیامو یلدامونو توصیف کنم😌
یخورده از قدیما تعریف کنم
چای میخورین، یه چایی ردیف کنم؟☕️🍵

یادش بخیر پلاسی بود کُرسی بود
رو طاقچه حافظ بود و فردوسی بود📚
معرفت و احوال و حالپرسی بود👩‍❤️‍👨
حیایی داشتیم و رودربایستی بود🙈

نه آناناس بود و نه موزی داشتیم🍌🍍
توی آجیل کشمش و جوزی داشتیم
حوض و سماورِ برنزی داشتیم🎗
تو داستانا رستم و گرزی داشتیم🦾

اون زمونا شیطونه قلابی بود👽
هندونه مون قرمز سرخابی بود
ماه اگه بود خوشگل مهتابی بود🌙
آسمون دریا دلاش آبی بود☁️❄️


بچه بودیم تو حال چُرت پَروندن🥱
چله نشینی بود و از ما موندن
مرغ خیال پر دادن دَوُندَن🤩
بزرگتری بود و دوبیتی خوندن


چه شبِ چله هایی بود یادته🥹
این زمونه یلدا متفاوته
توجه ایی نیست و دورت خلوته
سر همه تو گوشی و تبلته😔

عزیزترین های رُسوم نگهدار🙏
خوش بگذره این شب چله بسیار
حالا همگی به امید دیدار
یلدا صفا کنید خدانگهدار👋

🌱🌸😅😁

شنتیا🌹

منم آن مست سراپا همه آشوب و خراب و تو آن وسوسه انگیزترین نوع شراب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید