کتاب انسان و حیوان صادق هدایت را خواندم و از انسان بودنم شرم کردم و نکتهای که از هدایت آموختم را در ذهن مرور کردم و نوشتم:
شک دارم به مخلوقِ برتر بودنم
در حیاتی که درنده حیوانات
قبل از شکار
با نیروی مغناطیسی
طعمهشان را سِر میکنند
تا درد را قبل مرگ حس نکنند
حالا ما انسانتریم یا حیوانها.
هدایت سالها پیش، از همه جلوتر بود و به مضرات گوشت خواری آگاه.
او معتقد است انسان ذاتن گیاهخوار است و چون میمونها میتواند نیاز خود را از نباتات و گیاهان تأمین کند.
نه فک و دهان آدمی توان جویدن گوشت را دارد و نه معده، طاقت هضمش را.
خوردن لاشه و جسد حیوان مساوی است با وارد کردن میکروب و بیماری به بدن و دچار شدنش به انواع بیماریهای جسمی و روحی.
نمونهاش را هم میتوان در ناراحتی روحی و خشم و بیقراری در آدمها دید.
بیماری انسانهای مدرن. جنگ و خونریزیها که بلای جان آدمهاست هم که بماند و گویی پایانی برایشان نیست.
از نظر هدایت خوردن گوشت حیوانات و شکار بیرویه آنها آه این جانداران را به دنبال دارد که روزی گریبان آدمیان را میگیرد.
و ما هر روز با وجود پیشرفت علم شاهد سربرآوردن انواع بیماریها و اقسام سرطانها هستیم که شاید ما را به نظریه صادق هدایت نزدیک میکند که ناعدالتی در حق حیوانات، محرومیتمان از سلامتی و زیستی سالم را به دنبال دارد.
هدایت طبق تحقیقاتش و تأثیری که نابرابری در حق حیوانات روی او گذاشته به این رسیده که حیوانات درنده و گوشتخوار چون ببر و شیر و پلنگ، شکار را قبل از کشتن، سِر میکنند تا حیوان ترس نداشته باشد و کمتر هول و ولای مردن را بگیرد.
صادق هدایت آنقدر به مسئله عدالت بین حیوان و انسان معتقد بود و برایش مهم، که آبونمان مجلههای اروپایی حمایت از حیوانات شده بود و با علم به این موضوع نوشتههایش را متتشر کرد. او کتاب حیوان و انسان را در بیست و یک سالگی نوشت و چاپ کرد. در دورانی که هیچ کس بدین موضوع نمیاندیشید.
✍️ اکرمحسینینسب