فیلم پدر « the father » بر اساس نمایشنامهای است که توسط خودِ نویسنده و کارگردان نوشته شده و از همان دقایق اول فیلم ما را مجذوب بازی بینظیر آنتونی هاپکینز و شخصیتی که در آن ایفای نقش کرده است میکند.
هاپکینز به زیبایی و هنرمندانه نقش پیرمرد هشتاد سالهای را بازی میکند که گرفتار توهم و سردرگمی ناشی از زوال عقل شده است.
فردی که سالها مستقل زندگی کرده و حالا با دست و پنجه نرم کردن با بیماری آلزایمر عمر این استقلال را تمام شده میبیند و از آوردن پرستار به خانه توسط دخترش پرهیز میکند.
وقتی در این فیلم پیرمرد را انسانی جدا و رها شده در اندوهِ تنهایی میبینیم، دلمان به درد میآید و خودمان را در شرایطی که او قرار گرفته میگذاریم و به شدت احساس خلأ میکنیم. خلأیی که با بیماری آلزایمر خودش را نشان میدهد.
در تمام مدتِ تماشای این فیلم پدربزرگم جلوی چشمانم بود که در چند سال آخر عمرش گرفتار این بیماری شده بود و احساس همدردی که با آن میکردم تأثیر عمیقی را بر روی من میگذاشت.
این فیلم یک درام فوقالعاده است که به شدت ذهن را درگیر شخصیت اصلی فیلم میکند و با بازی عالی هاپکینز آن را فراموش نشدنی خواهد کرد.
فیلمی که به رابطهی پدر و دختری میپردازد و این رابطه را از منظر نگاه هر کدامشان به زیبایی نشان میدهد.
تماشای این فیلم تجربهای از جهانهای زیسته است. جهانهای زیستهی افرادی که دچار این بیماری شدهاند و اطرافیانی که به نوعی درگیر رابطهی با آنها و چگونگی برخورد با عواطف و احساساتشان شدهاند.
و نکتهی قابل تأمل و دردناک بروز این بیماری، تنهایی عمیق و فروپاشیِ باورهای ذهنی و شکی که نسبت به دوست داشته شدن در وجودشان ریشه می دواند است.
انسانهایی که سالهای سال با اقتدار زندگی کردهاند و حالا احساس میکنند با فراموشی خاطرات گذشته هویت خود را از دست دادهاند و منزوی و تنها میشوند.
این فیلم برخلاف فیلمهای دیگری که دربارهی آلزایمر ساخته شده که تاثیرات آن را روی اعضای خانواده و اطرافیانش نشان میدهد، بیشتر به دنیای درونی فرد بیمار میپردازد.