اصغر علیزاده
اصغر علیزاده
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

گفت‌وگو از پاک و ناپاک است


بی‌هیچ زیاد و گنده گویی قصه‌ی مردمی را میبینم که به جای «مرگ از زیادی زندگی کردن» به «زندگی کردن از زیادی مردن» رسیده‌اند. در فوتبال می‌گویند هر پاس رو به عقبی که می‌دهید تیم‌تان را سه متر عقب می‌کشید و بلعکس این حرف همان جمله‌ی معروف «بهترین دفاع، حمله هست» را ظاهر می‌کند.
گرچه بی‌پا و دست نمی‌توان جنگید اما این آدم‌ها رو به گاز گرفتن می‌آورند، یا حتی اگر زورشان نرسد تف می‌کنند و فرار.

یک متقلب می‌گوید: چقدر باید از جیب بدهم که واقعیت را با حقیقت هم رنگ کنی.
ذهن انسان دنبال ارتباط است، سه نقطه‌ی کنار هم را مثلث می‌بیند یا ابرها را شکل قلب.
و همان‌گونه که می‌‌دانیم با گفتن دروغی انگار که سطل اسیدی روی حقیقت پاشیده می‌شود و در نتیجه‌اش هر اتفاقی غیر از آنی که باید می‌افتاد می‌افتد.
آدمی که با چنین چماقی روی واقعیت کوبیده است، باز دنبال ابری می‌گردد که شکل اموجی لایک ببیند، تا مثلا آن ابر را تاییدی از جانب پرودگار مهر و عطوفت به حساب بیاورد که می‌گوید «بسپرش به من»

هم‌چنان که کله‌گنده‌ی پخش تریاک بزرگترین خییر مراکز بازپروری شناخته می‌شود و از این ور گوسفندها برای تبریک عید قربان در خانه‌ی هم را می‌زنند و شهادت به حق همدیگر را با چند سیخ گوشت خوک جشن می‌گیرند.

ساده است، بندگان خدایی شهری را در نزدیکی مکزیک بنا می‌کنند و می‌افتند دنبال جمع کردن پول و بچه زاییدن.
مردی به اسم جیمز مک‌گیل دنیا می‌‌آید که مثلا تشویق و تنبیه اجتماع سرد و گرمش می‌کند و ترک برمی‌دارد. می‌بیند که اگر خودش به خودش دستور ندهد، حاکم دیگری برای سرش پیدا خواهد شد.
به من می‌گفتند فرق تو که افسرده‌ای با همسن‌ات در فلان روستا در زخامت گردن و پوست دستتان نیست که یکی را چوب ساییده و آن یکی را خودکار، یا مثلا فحش‌هایی نیست که از مال یکی‌تان خون می‌چکد و از آن یکی آب. بلکه در کارتان است، همه چیز به این بستگی دارد که چه کاره باشی! عاشق باشی یا فارغ؟ کسخلِ کسی باشی یا کسانی؟
هیچ وقت عملی غیر از چیزی که در فکر و عصبت باشد به عضله‌هات مخابره نمی‌شود، تا توی سرت تصویر دراز کشیدنت در یک برهوت را نبینی، زبانت به گفتنِ «من عاشقِ توام» نمی‌چرخد. اصلا شاید قبل از تولد ما همین تیتراژ‌ها را نشانمان داده‌اند و چیز دندان‌گیری دیده‌ایم که تصمیم به برنده شدن در آن جدال اسپرمی گرفته‌ایم.

در همین خصوص قانون پایستگی فکر می‌گوید هیچ فکری از بین نمی‌رود بلکه از سری به سری دیگر منتقل و خشک می‌شود
-سردرد سردرد سردرد-
حتی با سر سوزن ذوق و هنر می‌شود تبدیلش کرد به یک اثر هنری.
این اثر هنری قصه‌ی یک عده شارلاتان است که برای باهوش دیده شدنِ یکی از آنها، بقیه را شوت ننوشته‌اند. بلکه جدال چند اسپرم برنده است که به همه‌شان تصویر پیروزی‌شان را نشان داده‌اند و حالا افتاده‌اند به جان هم.
قصه‌ی نقاش‌هایی که باید مرداب و کثافت ذهن‌شان را برای خودشان یا ما مصور کنند.
جهانی که اینجا آفریده‌اند پر از آدم‌هایی است که از کار زیادی فرصت غصه ندارند. هدفشان یا شوم نیست یا شوم را نمی‌شناسند. آنها برای برق انداختن خودشان، لجن و پلیدیی که خودشان را داخلش گیر انداخته‌اند، رنگ می‌کنند:
یک چیز به درد بخور، مثلا قاچاق اسلحه در قالب حمل یخچالی که تهش جزوی از جهاز یک نوعروس خواهد شد.

رنج بردن از بی‌‌دردی یا حتی خاریدن سر از بی‌کلاهی!
هزار هزار کلاه توی دنیا هست که بر سر نگذاشته‌ام و شوم نشده‌ام.
یونگ می‌گوید «در بهشت شاخه‌های درختی پیداست که ریشه‌اش در جهنم است.» و کسانی که به بهشت نمی‌روند یا قاطرِ زندگی بهشان خوب سواری نمی‌دهد، در جهنم نشسته‌اند زیر درخت که با هر لگد به درخت، خودشان را به چند سیب بهشتی مهمان می‌کنند.
اگر خون و ماهیچه‌هایت کلاه‌بردار و این‌کاره باشند بیزینس‌ات را در ناف جهنم هم رونق می‌دهی.
این کاره بودن است که یقه‌ات را می‌گیرد و حفظت می‌کند، اگر در سرت فکر جنگ باشد، حتی شاشیدنت هم یک دست به آب بردن ساده از کار درنمی‌آید و داری آسفالت را سوراخ می‌کنی.

من بخشی از وجودم را درون جیمی یافته‌ام، به همین سادگی‌ها ولش نخواهم کرد، من در بهترین حالم، هنگامی که آخرین اسلایس پیتزا را می‌خوردم هم به رنگ آن میزم فکر می‌کردم که قرار است پشتش تنهایی گریه کنم و مف و گریه‌ام قاطی ژامبون‌ها بروند توی حلقم.
هنگام خرامیدن در جنگل باز سرم تصویری از شاش سرکشیدنم در بیابان را نشانم داده است.
در میانه‌ی عروسی‌ها، روده‌هام عزا گرفته‌اند و چشم‌هام باریده‌اند. زن گرفته‌ام، زنم را بیشتر از دخترم دوست داشته‌ام، اما دست‌هام حین بازی با دخترم شکسته‌اند.
جلوی گور خودم زانو زده‌ام و به پای مرگ افتاده‌ام که این بار با ریش سفیدی ولم کند، یقه‌ی خودم را برای موفقیت پاره کرده‌ام و موفقیت از یقه‌ی پاره‌ام پایین سریده‌ است.



better call saulbreking badپشیمانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید