همیشه که نباید برای سال نو اهداف جدید تعیین کرد . بلکه گاهی وقتا تو باید خیلی از چیزهایی که دیگه بهشون نیازی نداری ،رو دور بندازی !
من هم تو آخرین روزهای سال 1403 تصمیم گرفتم تو سال آینده از شغلی که روی امنیت مالیش حساب کرده بودم ،استفا بدم .
البته من از این کارمندای سوسول نیستم که سر هر مساله کوچیکی کارمو ول کنم و برم !داستان خیلی جدی تر از این حرفاست !
داستان از اینجا شروع شد که رییس ما تو اتاقمون دوربینی وصل کرده که از قضا صدا هم ضبط می کنه .امروز رییسمون اومد و یکی از حرفها با همکارامو تکرار کرد و به خودم زد !
اگرچه اون حرف نه غیبت بود و نه چیز دیگه ای ،ولی من با تمام وجود حس می کنم به حریم شخصیم تجاوز شده !حالا میخوام نظر شما رو بدونم که شما چه واکنشی نشون میدید در این مواقع ؟
ولی واقعا چرا یک رییس باید تا این حد حس نا امنی کنه که دست به چنین کاری بزنه ؟
یعنی می خوام بگم که سازمانها و شرکت های خصوصی از لحاظ آزادی بیان وضعیت بهتری نسبت به دولت ندارن و اینطوریه که میگن مردم آیینه جامعه ان !
ولی حالا تصمیم دارم خودمو به سختی بندازم و به روح آزادی طلبم احترام بزارم.
شاید نتونم از ترس زندان برای جامعه ام کاری کنم ،ولی می تونم جایی که به روحم تجاوز میشه رو ترک کنم !
مگه نه ؟
