ویرگول
ورودثبت نام
هیچ
هیچ
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

اسب چوبی


مرا با خودت ببر

به سفری دور از زمان

هیچکسی آنجا نباشد

برای خودم پای پیاده راه بروم

سبزه ها گل ها و خارهای زمین را کاری نداشته باشم

از روی همه شان راه برویم بدون اینکه

جایی از بدن مان زخمی شود

با پرندگان پرواز کنیم

و به انسان بودن مان اعتراف کنیم

که آدم هستیم

ماهی رود ها دریا ها و اقیانوس ها را

دوست داشته باشیم

با شب تا ستارگان بدرخشیم

با خورشید روزها حرف های قشنگ و نورانی بزنیم با هیچکسی دعوا نکنیم

اسب چوبی هستی

بله

تو اگه انسان باشی چه می گفتی

میگفتم

خدایا تمام آرزوهای خوب

همه مریض ها

تمام زندگی مان را پر از خوبی و شفا بکن

تا بتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم

از خدا میخواستم تمام موجودات را

عاقبت به خیری کند

و دیگران را همیشه به هر رنگ و نجاتی باشند


دوست شان داشته باشیم

به هم تا خدا و قیامت راستگو باشیم

ودر آخر این ماجرا ی فشنگ

همه مخلوقات خدا خوشبخت و خوشحال

باشند

الهی آمین

اسب چوبی آفرین




اسب چوبی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید