سکه نیستم برق بزنم
داد نبودم فریاد کنم
بالی در مسیر پرواز بودم
مثل رویش شبنم
روی هر نگاهی
صبحی روشن برای هر آرزویی بودم
وکلاغ ها زندگی شان را
برایم تعریف میکردند
و در آخر این حرف
دنیا نشدم
که بخواهم گرگ باشم
چون خدا را دوست داشتم