ویرگول
ورودثبت نام
هیچ
هیچ
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

راه را بدان

تا از خود سفر نکنی

دربان هیچ دروازه ای

بر تو نمایان نگردد

باید از هر ضلعی جدا شوی

تا بدان رسی

از زنجیره های قفل شده باز نخواهی یافت

تا گمشده راه نجات برای دیگری باشی

زبان از گره باز نخواهی شد

بدان جهت که هیچ در هیچ نباشی

حکمت در دیدن و سراییدن نبود

هر آنچه از فکر عبورش، دهی

گشایش خواهی یافت

سرنوشت هر چه قدر گره در گره بپیچاند

گره گشای خوش رویی برای سرزمین ها

باشی

آنجایی که از کوه گذر کنی از خاک رها شوی از خود بدر مانی راه نجاتی بر خلایق عالم باز خواهد نمود

پندار اندیش باش تا قفل از قفل

نجات دهی

راه چه سخت باشد چه پشیمان

بر حذر باش از هر چه تهی در انباشته هایت

نداشته باشی

بدان پیدا خواهی، شد

نگران نباش بر خنده هایت بیفزای

تا شیرین از تلخ بودن

بدرستی نجات یابی

این نانوشته نوشتنی نبود

زیرا خود را به سعی پیدا نمودی

ره از راه باشد

و رسیدن از نفع هوشیاری

بر دیدگانت سرایت کند

تا بدانی

گره از کدام مسیر باز نمایی

نشانه را از بی نشانی سراغ بگیر

تا همه راه را بدرستی بیابی

اایتنداشته باشیبدانگرهقفلنجاتانباشته هایتنداشته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید