ویرگول
ورودثبت نام
هیچ
هیچ
هیچ
هیچ
خواندن ۱ دقیقه·۶ روز پیش

شیه

حرف خورده روزگاریم

دست بسته و زبان به دهان مانده

به عقب برگشته

چرا نمیدانیم از عقل یا خودمان بود

باید دادگاه تشخیص می داد

فرسوده از نگاه شدیم

روی فسیل شدنمان

تنها حرفی باقی ماند

زبان دراز مان بود

که هیچوقت بسته نمی شد

دیواری که از کوتاهی

می نالید

خودش به گیوتینی

سپرد

که آرزویش بود

در مسیر هرشدنی

گمانی تن شک را

به شتشوی عقل دعوت مبکرد

تا از آن شایدی بسازد

برای رفع همه نبودن هایش

و در خواستگاری

اما و شاید و اگر ها

تنها حرفی که تن عروس را می لزاند

اشتباهی بود

که از داماد بودن سر می زد

اشتباه زبانمان این بودکه همیشه اسیر سرکش بودن می شد

اعتراف ذات آدمی را عوض میکند

در اشتباه مسیری پر غلط جلوت را میگیرد

تادیگران درس عبرت بگیرند

هوشیار باش

۴
۱
هیچ
هیچ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید