از خود دور می شوم
دوست دارم
ببینمت و این سر سپردگی
تکه نگاهت را در خود دچار میکنم
و عشق را برای اولبن بار دیدم
چگونه خودش را ذره ذره میکرد
در آتشفشان وجود
ما را به هم میرساند
تا مارا روی پر پرواز بسپارد
تا همان رود جاری
تخیلی برای نگاهت
آوازی پر راز خواهم شد
تا صدایت را در کوچه های بی نام و نشان
حس کنم
تورا خواهم دید