در اولین نسخهی DSM (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) در سال ۱۹۵۲ که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) تنظیم و منتشر شده بود، همجنسگرایی به عنوان یک انحراف جنسی در کنار پدوفیلیا و سادیسم طبقهبندی شد. این طبقهبندی باعث خشم و اعتراض فعالان حقوق همجنسگرایان شد. درگیریها پس از اعتراضات استونوال در سال ۱۹۶۹ بیشتر شد و این موضوع بیشتر به چالش کشیده شد.
استونوال، یکی از پاتوقهای شناخته شدهی همجنسگرایان در نیویورک بود. در آن زمان گزارش شده بود که این بار، بدون مجوز اقدام به فروش نوشیدنیهای الکلی کردهاست. در ساعتهای آغازین روز یکشنبه، ۲۸ ژوئن ۱۹۶۹، چند مأمور پلیس وارد بار شدند و با خشونت کارمندان آنجا را به جرم فروش بدون مجوز نوشیدنی بازداشت کردند. در ادامه با حامیان مسئولان بار هم با خشونت رفتار کردند. این سومین حملهی پلیس به بارهای همجنسگرایان در بازهی زمانی کوتاه بود.معترضان اینبار عقبنشینی نکرده و پراکنده نشدند و تا پنج روز دیگر در بیرون استونوال باقی ماندند. تاریخنویسان این اقدام را اعتراضی خودجوش در برابر آزار و رفتار تبعیضآمیز پلیس با اقلیتهای جنسی در دههی شصت میدانند. معترضان در واقعه استونوال برای اولینبار به ارزش اتحاد برای رسیدن به هدفِ مشترکشان پیبردند. استونوال خیلی زود به نماد مقاومت در برابر تبعیضهای سیاسی و اجتماعی علیه همجنسگرایان تبدیل شد و در سال ۱۹۹۹ در فهرست ملی اماکن تاریخی آمریکا جا گرفت.
باراک اوباما در دومین مراسم تحلیف خود به شورشهای استونوال اشاره کرد. وی گفت: «ما مردم امروز اعلام میکنیم که واضحترین نشانه حقیقت این است که همه ما برابر آفریده شدهایم. و این برابری مانند ستارهای همچنان ما را در مسیرمان راهنمایی میکند. از سنکا فالز تا استونوال.
استون وال به عنوان یک کاتالیزور عمل کرد و در ویرایش بعدی DSMکه در دسامبر ۱۹۷۳، توسط هیئت امنای APA رأیگیری و انجام شد، همجنسگرایی در دستهی اختلالات روانی قرار گرفت.چهار سال قبل از انتشار DSM-I، اولین گزارشی که توسط آلفرد کینزی و همکارانش منتشر شد نشان میداد «فقط پنجاه درصد از جمعیت بزرگسال در طول زندگی خود منحصراً دگرجنسگرا هستند». در مطالعه ای که کینزی بر روی ۵۳۰۰ نفر مرد، انجام داده بود مشخص شد که رفتار جنسی همجنس گرایانه بسیار رایجتر از آن چیزی است که جامعهی روانپزشکی به آن معتقد بود.
در سال ۱۹۵۷، روانشناسی به اسم اولین هوکر، نتایج مطالعهاش را منتشر کرد که شادی و سلامت روان را بین ۳۰ مرد همجنسگرا با ۳۰ مرد دگرجنسگرا مقایسه کرده بود و هیچ تفاوت خاصی بهدست نیامده بود و این نتیجه، جامعه پزشکی را متحیر کرد. هوکر استدلال کرد که پژوهشگرانی که ادعا میکردند همجنسگرایی یک اختلال روانی است، فقط به مطالعهی همجنسگراهایی که سابقهی درمان اختلالهای روانی داشتند پرداختند و با این کار، یک همبستگی نادرست ایجاد کردند.
همچنین در سال ۱۹۶۲ مطالعهای توسط ایروینگ بیبر و همکارانش منتشر شد که روی ۱۰۶ مرد همجنسگرا انجام شده بود. نتایج نشان داد که این افراد هیچ ترس پنهان و بیمارگونهای نسبت به رابطه با جنس مخالف نداشتند و در هیچ رابطهی آسیبزایی با جنس مخالف نبودند. این یافته هم کاملا برخلاف نگاهی بود که در حرفهی روانپزشکی وجود داشت.
پس از یافتههای اینچنینی و اقدامات گستردهی فعالان حقوق همجنسگرایان, در چاپ هفتم DSM-II در سال ۱۹۷۴، همجنسگرایی به عنوان «اختلال جهت گیری جنسی» تغییر نام داد و در یک مقیاس توصیفی اضافه شد که همجنسگرایی «به خودی خود یک اختلال روانپزشکی نیست» و اختلال جهتگیری جنسی برای افرادی استفاده میشود که تمایل جنسی آنها عمدتاً به افراد همجنس است یا میخواهند گرایش جنسی خود را تغییر دهند. این دستاورد برای فعالان حقوق همجنسگرایان، بسیار مهم دیده میشد که همجنسگرایی از یک انحراف جنسی به تنوعی طبیعی در تمایل جنسی تغییر پیدا کرد.
از دیگر فعالیتهایی که منجر به تغییر چاپ هفتم DSM-II شد، اعتراضات خاص فعالان حقوق همجنسگرایان علیه APA در سال ۱۹۷۰، آغاز شد؛ زمانی که این سازمان کنوانسیون خود را در سانفرانسیسکو برگزار کرد. فعالان، کنفرانس را با قطع صحبت سخنرانان و فریاد زدن و تمسخر روانپزشکانی که همجنسگرایی را یک اختلال روانی می دانستند، مختل کردند. در کنفرانس سال ۱۹۷۱، فرانک کامنی، فعال حقوق همجنسگرایان میکروفون را گرفت و فریاد زد: روانپزشکی دشمنی است که تجسم یافته است. روانپزشکی یک جنگِ بی امان برای نابودی ما به راه انداخته است. این یک اعلام جنگ علیه شماست.
در جلسهی انجمن روانپزشکی آمریکا در سال ۱۹۷۲، که در دالاس، تگزاس برگزار شد، مردی در حالیکه ماسک به چهره داشت در مرکز صحنه قرار گرفت و تاریخ را با این چند کلمه تغییر داد: من یک روانپزشک هستم، من همجنس گرا هستم. مردی که تا کنفرانس APA در سال ۱۹۹۴ ، در فیلادلفیا هویت خود را فاش نکرده بود، دکتر جان فرایر بود. فرایر در سال ۱۹۳۸ در کنتاکی به دنیا آمده بود و در دانشکده پزشکی دانشگاه واندربیلت تحصیل کرد و در ادامه پروفسور روانپزشکی در دانشگاه پزشکی تمپل شد.گروهی از فعالان به این نتیجه رسیدند که حضور داشتن یک روانپزشک همجنسگرا، قانعکنندهترین راه برای ایجاد تغییر است. آنها با فرایر صحبت کردندکه با لباس مبدل و تغییر صدایش در جلسه شرکت کند. فرایر هم معتقد بود که این یک مصالحهی ضروری است. در کنفرانس خودش را دکتر هنری ناشناس معرفی کرد و با حضار در مورد اینکه بسیاری از روانپزشکان همجنسگرا در APA هستند که مجبورند تمایلات جنسی خود را پنهان کنند صحبت کرد و گفت: واقعا باورنکردنی است که ما روانپزشکانِ همجنسگرا، حتی نمی توانیم در حرفهای که از کمک و همدلی حرف میزند هم صادق باشیم.
فرایر پس از سخنرانیاش در دفتر خاطراتش نوشت :«این روز هم آمد و گذشت و من هنوز زنده هستم. برای اولین بار با جریانی که شبیه خودِ واقعی من است، همذات پنداری کردم، امیدوارم این تلاش از بین نرود». در سال ۲۰۰۲، انجمن روانپزشکان از فرایر تقدیر کردند و APA جایزهای سالانه به اسم جان فرایر در نظر گرفته و این جایزه را به هر فرد یا سازمانی که فعالیتی برای کمک به سلامت روان همجنسگرایان انجام میدهد، اهدا میکند.
پس از همهپرسی هیئت امنای APA در دسامبر ۱۹۷۳ و تایید اعضای گستردهتر APA در سال ۱۹۷۴ برگزار شد و تصمیم APA با اکثریت ۵۸٪ تایید شد. با وجود عنوان «اختلال جهتگیری جنسی»، فعالان حذف شدن همجنسگرایی از فهرست اختلالات روانی APA را جشن گرفتند و پیروزی خود را اعلام کردند. کامنی، که اکنون رئیس انجمن Mattachine واشنگتن است، گفت: این تغییر نتیجهی یک دهه مبارزه است. APA بیانیهای را منتشر کرد که در آن خواستار جرمزدایی از روابط جنسی خصوصی و خودخواسته میان بزرگسالان شد و تصریح کرد که این دیدگاه را که همجنسگرایی یک نوعِ عادی از تمایلات جنسی است را تأیید نمیکند.
در DSM-III که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، همجنسگرایی مورد بازنگری قرار گرفت و از عنوان «اختلال جهتگیری جنسی» به «همجنسگرایی ناهمساز با ایگو» تغییر پیدا کرد. «همجنسگرایی ناهمساز با ایگو» یک اختلال روانی تعریف شد که فرد با داشتن گرایش جنسی که با ایدهآلی که از خودش دارد در تضاد است مشخص میشود و باعث اضطراب و تغییر جهتگیری در گرایش و میل جنسی می شود. تصمیم برای تغییر مجدد این تشخیص در DSM-III پس از سالها بحث و مجادله مداوم انجام شد. شواهد علمی هر روز بیشتر و بیشتر این فرض را که همجنسگرایی یک وضعیت بیمارگونه است به چالش می کشید اما با این حال بسیاری از افراد در زمینهی روانپزشکی قاطعانه معتقد بودند که چنین است.
در سال ۱۹۸۷، APA یک بازنگری کلی انجام داد و DSM-III-R را تحت نظارت رابرت اسپیتزر منتشر کرد. در این نسخه، طبقهبندی «همجنسگرایی ناهمساز با ایگو» حذف شد و مفهوم «پریشانی مداوم در مورد گرایش جنسی» در طبقه بندی «اختلالات جنسی غیر مشخص» اضافه شد.
قبل از انتشار DSM-III-R، برای افراد بیشتری مشخص شده بود که استفاده از این عبارتها در DSM نتیجه سازشهای سیاسی است نه شواهد علمی و اینکه هیچ یک از این تشخیصگذاریها واقعاً با تعریف اختلال مطابقت ندارد. عامل تأثیرگذار دیگر اثبات این موضوع بود که روانپزشکی و رواندرمانی قادر به «درمان» همجنسگرایی نیستند.
در سال ۱۹۹۳، انجمن ملی مددکاران اجتماعی با توجه به شواهد علمی، موضعی مشابه انجمن روانپزشکی آمریکا و انجمن روانشناسی آمریکا اتخاذ کردند. سازمان بهداشت جهانی هم در ۱۷می ۱۹۹۰ همجنس گرایی را از لیست ICD-10 (طبقهبندی بینالمللی آماری بیماریها)حذف کرد و این تصمیم توسط چهل و سومین مجمع بهداشت جهانی تأیید شد. اجماع تحقیقات علمی و ادبیات بالینی نشان میدهد که احساسات و رفتارهای همجنسگرایانه، تغییراتی رایج در تمایلات جنسی انسانها هستند و همجنسگرایی یا دوجنس گرایی با سلامت روان و سازگاری اجتماعی تعارضی ندارد و بعضی از این نگرشها ریشه در زیربنای مذهبی، قانونی و فرهنگی دارد. رفتارهای ضد همجنسگرایی اغلب در کسانی دیده می شود که افراد همجنسگرا را نمیشناسند و با آنها ارتباطی نداشتهاند.
دیدگاههای زیگموند فروید در مورد همجنسگرایی پیچیده و در عین حال سازنده بود. او در تلاشهای خود را برای درک علت همجنسگرایی، ابتدا با «دوجنسگرایی» مطرح کرد. به این منظور که همهی انسانها دوجنسگرا به دنیا میآیند. او معتقد بود که میل جنسی یک بخش به همجنسگرایی تمایل دارد و در بخش دیگر، به دگرجنسگرایی متمایل است. در مسیر رشدی یکی بر دیگری غلبه میکند. یکی دیگر از عواملی که از نظر فروید بر همجنسگرایی تاثیر دارد «عقده ادیپ وارونه» بود که در آن افراد شروع به همذات پنداری با مادر خود میکنند و خود را به عنوان موضوعِ عشقِ مادر میپندارند.
فروید معتقد بود که درمان همجنسگرایی موفقیتآمیز نخواهد بود، زیرا فرد نمیخواهد هویت همجنسگرایانه خود را رها کند و برای او لذتبخش است. او از روانکاوی و هیپنوتیزم به عنوان درمان استفاده کرد، اما موفقیتی حاصل نشد. به همین دلیل بود که فروید به این نتیجه رسید که همجنس گرایی «چیزی برای شرمساری و رذیلت اخلاقی نیست و نمی توان آن را به عنوان یک بیماری در نظر گرفت، بلکه صرفا نوعی عملکرد جنسی است».او همچنین اظهار داشت که روانکاوان «نباید تلاش کنند که همجنسگرایی را لغو کنند و آن را با دگرجنسگرایی کنند». او در عمل به این نتیجه رسیده بود که تلاش برای تغییر جهتگیریهای جنسی، ناموفق باقی میماند.
در ادامه نتایج بعضی از پژوهشهایی که محوریت شخصیت و زندگی اجتماعی همجنسگرایان انجام شده را میبینیم. نتایجی که نشان میدهد چقدر آگاهی از حمایتهای اجتماعی برای آنها اهمیت دارد و در غیر این صورت چقدر آسیبپذیر خواهند بود و این ناآگاهی چه نتایج ناگواری به همراه خواهد داشت.
-در یک مطالعهی هلندی مردان همجنسگرا، بهمیزان قابلتوجهی، اختلالات خلقی و اضطرابی بیشتری را نسبت به مردان دگرجنسگرا گزارش کردند؛ زنان همجنسگرا نیز بهمیزان قابلتوجهی بیشتر از زنان دگرجنسگرا در معرض افسردگی شدید قرار دارند.
-یک مقالهی پژوهشی در مجلهی روانشناسی اجتماعی آمریکا، بیان میکند که افرادی که به هر شکلی مورد ظلم و زورگویی قرار میگیرند، مدیریت مشکلات و مسائل خود را دشوارتر میبینند. در این مطالعه اشاره میشود که اقلیتهای جنسی، بیشتر از افراد معلول مورد زورگویی و قلدری اجتماعی قرار میگیرند.
-توانایی و قابلیت اقدام به خودکشی در مردان «همجنسگرا» و «دوجنسگرا» در مقایسه با مردان دگرجنسگرا بهمیزانن قابلتوجهی بیشتر است. در مقایسه با مردان همجنسگرا یا دوجنسگرا، لزبینها بیشتر در معرض اقدام به خودکشی گزارش شدهاند. مطالعهی دیگری در همین راستا نشان میدهد که بین مردان همجنسگرا، آنهایی که «هویتِ جنسی زنانه» داشتند، بیشتر دست به خودکشی زدند.
-جوانان همجنسگرایی که اقدام به خودکشی کردهاند، اغلب مهارتهای کمتری برای مقابله با تبعیض، انزوا، تنهایی و افسردگی داشتند. آنها معمولا به دلیل طرد شدن خانوادگی و انزوای اجتماعی، از یادگیری این موارد محروم ماندند و فقدان مهارتهای مقابلهای را تجربه کردند.
-پژوهش دیگری با استفاده از اطلاعات ۳۶ کشور همکار در سازمان اقتصاد و توسعه (OECD) از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۷ نشان میدهد که پس از قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان، میزان خودکشی در جوانان به شکل بارزی کاهش یافت. در این پژوهش نتیجه گرفته شد که این میزان خودکشی بیشتر در زنان همجنسگرا وجود داشته است.
-مطالعهی دیگری بر روی دادههای سراسری در ایالات متحده آمریکا، از ژانویهی ۱۹۹۹ تا دسامبر ۲۰۱۵ نشان داد که ازدواج همجنسگرایان با کاهش قابل توجهی در میزان اقدام به خودکشی در میان کودکان مرتبط است. این تأثیر در میان کودکانی که از نظر گرایش جنسی در اقلیت بودند متمرکز است.
توصیههای انجمن روانشناسی آمریکا:
انجمن روانشناسی آمریکا (APA) به روانشناسان و رواندرمانگران توصیه میکند که اگر مراجعان بهدلیل تغییر جنسیت یا تغییر گرایش جنسی به درمان آمده اند، درمانگر باید ابتدا دلایل پشت این میل را بررسی کند؛ بدون اینکه در نظر داشته باشد به نتیجه خاصی برسند. درمانگر نباید این میل به تغییر را در مراجع تایید یا تکذیب کند، بلکه باید با شناسایی و ارزیابی دلایل و اهدافش به او کمک کندتا تصمیم بگیرد. یکی از راههای کمک به جهتیابی جنسی افراد، کمک و شفافسازی در راستای شناسایی هویت جنسی است. پس از این شناسایی، ممکن است فرد به بازسازی گرایش یا هویت جنسیاش ادامه دهد و درمانگر باید در این مسیر بازیابی به مراجع کمک کند.
رواندرمانی، پشتیبانی در گروهدرمانی و رویدادهای زندگی میتوانند بر رشد هویت فرد تأثیرگذار باشند. رشد کردن در مواردی مثل خودآگاهی، خودپنداره و هویت در طول این مسیر برای فرد اتفاق میافتد.
رواندرمانی و گروهدرمانی میتوانند در سازگاری عاطفی، کاهش احساس شرم و گناه و باورها و ارزش های شخصی مثل انگیزههای مذهبی و اخلاقی، تغییر به وجود بیاورند. انجمن روانپزشکی آمریکا در بیانیه رسمی خود در این باره میگوید:
خطرات بالقوه «درمانهای ترمیمی» بسیار زیاد است و شامل افسردگی، اضطراب و رفتارهای خود ویرانگر در افراد میشود. چون همسویی درمانگر با تعصبات اجتماعی علیه همجنسگرایی، نفرت از خود را در این افراد تقویت میکند. بسیاری از افرادی که تحت اینگونه درمانها قرار گرفتهاند، گزارش کردند که به اشتباه به آنها گفته شده که همجنسگرایان و ترنسکشوالها افرادی تنها و ناراضی هستند و هرگز به پذیرش یا رضایت دست پیدا نمیکنند. درحالیکه همجنسگرایان و ترنسکشوالهای زیادی، شادی و روابط رضایتبخشی را تجربه میکنند. برای مقابله با اثرات «انگزدن اجتماعی» در درمان بحثهای زیادی صورت گرفته و در نتیجه رویکردهای جایگزینی برای این موارد در نظر گرفته شده است.
انجمن روانپزشکی آمریکا، وضیح میدهد که در طول درمانهای جاری، نشانههای بالینی مناسبی در راستای تلاش درمانگر برای تغییر در رفتارهای جنسی یافت نشده است. انجمن روانشناسی آمریکا در قطعنامهای همسو با این موضوع از همهی متخصصان سلامت روان خواست تا «برای از بین بردن انگِ بیماری روانی و انحراف نسبت به اقلیتهای جنسی» تلاش کنند. آکادمی اطفال آمریکا به نوجوانان همجنسگرا و ترنسکشوال که با پذیرش تمایلات و هویت جنسی خود چالش دارند توصیه می کند:
شما عادی هستید. همجنسگرایی و ترنس بودن یک اختلال روانی نیست؛ بلکه نوعی بیان جنسی و بیولوژیکی است. وضعیت روانی هر فرد با فرد دیگر متفاوت است و واقعیت این است که شما نیستید که همجنسگرایی، ترنسکشوال بودن یا گرایش مستقیم داشتن را انتخاب میکنید.