سلام، امید دارم که اینبار درست، درمون انجامش بدم.
آیا ناراحتم که نتونستم تا آخر برم؟ باید بگم نه واقعا، خیلی ناراحت نیستم. ۱۲ روز موفق داشتم و شروع بدی نبود برای منی که همیشه از شروع واهمه داشتم. از فردا طی روز تو نت گوشیم مینویسم که وقتی آخر شب میام اینجا گیج نزنم. چون چیزای مختلفی به ذهنم میاد که بگم ولی چون میمونه برا این موقع بیشترش یادم میره. میدونی چیه! از صب انقد فکر کردم که نگو...
به چی؟ به اینکه چطور ممکنه یه روز معمولی با دو تا جمله تبدیل به یه روز کسل کننده و بیجون بشه. بیدار میشی میگی بهبه عجب هوایی، چه روز خوبی و کلی برنامه براش داری. یهو با یه جمله که واقعا انتظار شنیدنش رو نداری به کل بهم میریزی و تمام روز فقط از خودت میپرسی چراااااااا!
ولی خب چون روز اول چالش بود و منم به خودم قول داده بودم بهتر از بار اول انجامش بدم بس همین کارم کردم. صبونه، یه ورزش نفسگیر، خرید، کتاب و هر کاری که لازم بود رو انجام دادم. به خودم نمره ۹۰ میدم.
میانوعده هم به عکس نرسید چون از خستگی خوابم رفت بعد که بیدار شدم قد یه ببر گشنه بودم قبل عکس خورده شد.😃
امروز خیلی سریع و زود گذشت. با اینکه فکرم حسابی درگیر بود اما داشتن هدف بهم کمک کرد محل سگ به منِذهنیم و نشخوارهاش ندم.
خسته شدم؟ بله خسته شدم، بشدت بدن درد دارم ولی از اون دردا که خوبه و کیف میده.
امروز علاوه بر چالش یدونه بوکمارک هم دوختم. برای اجرای زنده "پادکست آهنگساز" که آخر این هفتهست هم بلیت گرفتم.
در آخر دلم میخواد بگم کاش کمتر بهمدیگه گیر بدیم، بیشتر به حریم هم احترام بذاریم. با تفاوتهای همدیگه کنار بیایم و سعی کنیم با وجود همه اینا، جدای از هر چیزی همو دوست داشته باشیم.